چگونه باید به کسانی که آفرینش از عدم را قبول ندارند، پاسخ دهیم؟

پاسخ

برادر/خواهر گرامی ما،


آفرینش به دو صورت انجام می شود.

یکی

ابتدا

یعنی آفرینش بی واسطه و مستقیم، و دیگری…

ساخت و ساز

به این صورت که از موجودات فعلی، موجود جدیدی را استخراج کنیم، یا از طریق علل، چیز جدیدی را به وجود آوریم. بهترین مثال برای هر دوی اینها در وجود خود ما نهفته است.

روح ما

ابتدایا،

بدن ما

مثلاً در مورد خلقت. روح به طور مستقیم و بدون واسطه، با استفاده از چیز دیگری خلق می‌شود. اما بدن از طریق تصفیه مواد غذایی از این جهان، از دو کارخانه جداگانه به نام پدر و مادر خلق می‌شود. هر دو معجزه‌ای جداگانه از جانب خدا هستند و نام‌های جداگانه‌ای را اعلام می‌کنند.

از آنجا که اجسام موجوداتی که در اطراف خود می‌بینیم همواره از طریق ساختن آفریده شده‌اند و ما عالم ارواح و عالم فرشتگان را نمی‌بینیم، برخی با منطقی نادرست، آفرینش را فقط به ساختن محدود می‌کنند و آفرینش از عدم را انکار می‌کنند.


«نیست، هست نمی‌شود، هست هم نیست نمی‌شود.»

این سخن از یک جهت درست و از جهتی دیگر نادرست است. البته با کسانی که این سخن را به منظور انکار آفرینش و با نسبت دادن ازلیت به ماده به کار می‌برند، نمی‌توان موافق بود. اما جنبه درست آن این است: هیچ موجودی که امروز می‌بینیم، از عدم به وجود نیامده است. زیرا وجود، ضد عدم است. و تبدیل شدن چیزی به ضد خود، محال است. به علاوه،

“نیست، هست می شود”

وقتی که شما گفتید،

“نه”

شما وجود چیزی به نام «هیچ» را پذیرفته‌اید. این یک تناقض است. پس حقیقت را می‌توانیم این‌گونه بیان کنیم: چیزی به نام «هیچ» وجود ندارد. تمام عوالم، اعم از آشکار و پنهان،

“از عدم”

نه،

“در حالیکه وجود نداشت”

آفریده شده اند، به عرصه وجود آورده شده اند.


خداوند متعال،

خداوند متعال، به انسان که او را برای ایمان، عبادت و معرفت آفریده، اندازه‌هایی نیز برای درک حقایق عطا فرموده است. این، زیباترین مثالی از وجود را در روح انسان می‌یابیم: هنگامی که جمله‌ای را در ذهن خود می‌سازید و شکل می‌دهید، آن جمله در آن لحظه برای شما وارد عرصه وجود شده است. دیگر وجود ندارد. اما همان جمله برای دیگران وجود ندارد. تنها هنگامی که آن را بنویسید یا بگویید، جمله برای دیگران نیز وارد عرصه وجود شده و مورد قبول قرار می‌گیرد. قبل از آنکه شما آن جمله را در ذهن خود بسازید، چنین جمله‌ای وجود نداشت، اما در عدم هم نبود. شما آن را از عالمی به نام عدم به وجود نیاورده‌اید.

عدم، نه مزرعه، نه کارگاه و نه ماده خام هیچ موجودی نیست. تمام این عالم هستی که ما می‌بینیم، در حالی که عدم بود، آفریده شده است، اما از عدم آفریده نشده است. نظم، انتظام، حکمت و فایده شگفت‌انگیز هر موجودی به وضوح نشان می‌دهد که از یک طرح کامل، یعنی از تقدیر الهی، سرچشمه گرفته است. پس، موجودی که در علم الهی مقدر شده بود، در عدم مطلق نبود. اما ما آن موجود را فقط در زمان آفرینش آن می‌بینیم و فقط در آن زمان به آن “هست” می‌گوییم. این موجود، هنگامی که از صفحه جهان محو می‌شود، برای ما نابود می‌شود، اما به عدم نمی‌رود.


همانطور که از عدم وجود به وجود آمدن وجود ندارد، در نتیجه آن نیز به عدم وجود رفتن وجود ندارد.

بنابراین،

“آنچه هست، نابود نمی‌شود.”

به شرطی که،

«موجوداتی که از این جهان می‌روند، به نیستی مطلق نمی‌افتند، بلکه در علم الهی به حیات خود ادامه می‌دهند.»

به معنای درست است.

درسی از رسائل نور که به موضوع ما روشنایی می‌بخشد:

«عدم مطلق وجود ندارد، زیرا علم محیطی وجود دارد. عدمی که در دایره علم قرار دارد، عدم خارجی است و عنوانی است که وجود علمی بر آن پرده افکنده است. حتی بعضی از اهل تحقیق به این موجودات علمی، اعیان ثابته تعبیر کرده‌اند.»

(ر.ک. مکتوبات، نامه پانزدهم)


اعیان ثابته،


«حقایق اشیاء که از ازل در علم الهی ثابت است»

به این صورت توصیف می شود. نام دیگر آن هم

“ماهیت.”

ذات خداوند متعال واحد است، اما نام‌هایش صدها و هزاران است. حتی به عقیده بعضی، نام‌های الهی بی‌شمارند. همین تفاوت در نام‌ها، موجب تفاوت در ماهیت موجوداتی شده است که این نام‌ها در آن‌ها تجلی می‌یابند.

در این عبارت، یک مرحله جلوتر رفته‌ایم. تفاوت در اسماء الهی، تفاوت در نتایج را به دنبال دارد، و تفاوت در ماهیت‌ها نیز تفاوت در مخلوقات را. اشیاء در دایره علم، یعنی ماهیت‌ها، وجود مستقلی ندارند. همانطور که سنگی در دایره علم، سفت نیست، انسان هم در آنجا صاحب حیات نیست.

موجودات در علم ازلی الهی، تنها پس از خلق شدن، صفات مخصوص این جهان را به خود می‌گیرند. همه اشیاء، پیش از خلق شدن، در علم ازلی الهی موجودند. خداوند متعال، که از زمان منزه است، از کسب علم در مورد اشیاء به صورت بعدی، منزه است.


“اشیاء از بین نمی‌روند و نابود نمی‌شوند، بلکه از دایره قدرت به دایره علم منتقل می‌شوند.”

در جمله

ه،


“اشیاء از عدم و نیستی به وجود نمی‌آیند، بلکه از دایره علم به دایره قدرت منتقل می‌شوند.”

حکم آن نیز محفوظ است. زیرا، آنکه به نیستی نرود، از نیستی هم برنمی‌خیزد.

بنابراین،

“هستی از نیستی به وجود نمی آید، و نیستی از هستی به وجود نمی آید.”

کسانی که این سخن را می‌گویند، با دیدن هستی صرفاً به عنوان جهان مادی، به خطا افتاده‌اند و به جای آنکه ثبات عناصر اساسی این جهان را به عنوان یک نظام الهی در نظر بگیرند، به ماده ازلیت بخشیده و با ادعای اینکه همه چیز را ماده انجام می‌دهد، از حقیقت منحرف و از هدایت دور شده‌اند. اما این جمله را،

«موجوداتی که ماهیتشان در علم الهی تحقق یافته است، آمدنشان به این عالم از عدم مطلق نیست و رفتنشان از این دنیا نیز به معنای فنا و نابودی نیست.»

اگر از آن در معنای واقعی‌اش استفاده می‌کردند، حقیقت را بیان کرده بودند.


با سلام و دعا…

اسلام در پرتو پرسش‌ها

آخرین سوالات

سوال روز