– چگونه باید اسلام را به صورت آموزشی به غیرمسلمانان آموزش داد و نگرش و رفتار ما نسبت به آنها چگونه باید باشد؟
برادر/خواهر گرامی ما،
«اگر ما کمالات اخلاق اسلامی و حقایق ایمانی را با افعالمان (رفتار و حرکاتمان) آشکار سازیم»
(اگر نشان بدهیم)
پیروان ادیان دیگر، البته با جماعتهای خود، به اسلام خواهند گروید.
پس بیایید به خودمان برگردیم و به حساب و کتاب بپردازیم:
“ما چگونه اسلام را درک، تفسیر و در زندگی پیاده می کنیم؟”
حال و احوالمان چطور است؟ رفتار و کردارمان چطور است؟ ما چطوریم؟
آیا ما با رفتار و اعمال خود به جای تاباندن خورشید اسلام، بر آن پرده میکشیم؟
آیا ما به جای اینکه گل های باغ ایمان را به نیازمندان تقدیم کنیم، دستی بی پروا می شویم؟
آیا به جای دعوت مردم به سفره قرآن، آنها را از آن سفره دور میکنیم و میرانیم؟”
بیایید به همه این سوالات پاسخ دهیم. همواره تقصیر را به گردن دیگران نیندازیم.
کجا اشتباه میکنیم؟ چرا مردم را از اسلام و مسلمانی میترسانیم و وحشتزده میکنیم؟
آیا واقعاً می توانیم الگوی خوبی برای اطرافیانمان باشیم؟
“یک مسلمان واقعی باید اینطور باشد.”
آیا می توانیم او را وادار به گفتن آن کنیم؟
آیا درک ما از اسلام فقط به پوشیدن روسری، خواندن نماز و روزه گرفتن محدود می شود؟
روابط ما با همسایگانمان چطور است؟
آیا ما الگوی خوبی برای آنها هستیم؟ یا به خاطر روسریهای باز و شلوارهای جینشان از آنها روی برمیگردانیم؟ آیا لبخندی را که در دین اسلام صدقه محسوب میشود، از آنها دریغ میکنیم؟ و بعد هم پشت سرشان…
“چی میشه مگه، همش مرتجع و متعصبن دیگه!…”
آیا ما باعث میشویم که آنها این را بگویند؟
دوست دخترم:
«
وقتی به من گفت: “تو مسلمان متفاوتی هستی. اسلام تو با اسلام بقیه فرق دارد.”، دخترم گفت:
“نه، اسلام در همه جا یکسان است و به یک شکل اجرا می شود.”
جوابش را میدهد. دوستش اصرار میکند:«در آپارتمان ما دو زن مذهبی زندگی میکنند. وقتی ما را میبینند، در را به رویمان میبندند. در حالی که مادرم به من…»
“اگر آن دوست محجبهات آنجا هست، برو. وگرنه بهت اجازه نمیدم، اطراف خیلی خطرناکه.”
میگوید. مادرم از آن زنها میترسد. ولی به تو اعتماد دارد. خب این چه نوع مسلمانی است؟ البته که مسلمانی تو با مسلمانی آنها خیلی فرق دارد.”
بله، نباید آن زنان را هم سرزنش کرد. اسلام را به آن ها اینگونه آموخته اند. آن ها اینگونه می دانند. شاید تفاوت در مزاج باشد، شاید تعصب…
به همین دلیل بدیع الزمان،
“نور عقل، علوم تجربی است و نور وجدان، علوم دینی. با اتحاد این دو، حقیقت آشکار می شود و با جدایی آن ها، در اولی فریب و تردید و در دومی تعصب به وجود می آید.”
می گوید.
ما مسلمانان باید به جهان گشوده شویم. باید با فهم معنای قرآن، آن را در زندگی خود به کار ببریم. باید از سنت پیامبر (ص) که به عنوان پیامبر رحمت فرستاده شده است، پیروی کنیم. هم علوم تجربی و هم علوم دینی را باید فرا بگیریم. اسلام مبتنی بر شنیدهها، چیزی جز تعصب نیست.
زمان جهاد با شمشیر به سر آمده است. جهاد با زبان، با رفتار، با اعمال و با زندگیمان، با الگو بودن برای اطرافیانمان صورت میگیرد. یک لبخند، یک سخن نیکو و یک رفتار شایسته به دیگران هدیه کردن، این است جهاد…
در یک کنفرانس در دانشگاه اسلامی هلند، با یک بانوی جوان هلندی آشنا شدم و گلی را که به من هدیه شده بود، به او تقدیم کردم. او بسیار شگفت زده شد و گفت:
“ولی این مخصوص شماست، چطور میتونم بگیرمش!…”
گفت.
وقتی به او گفتم که او هم خاص است، با خنده استقبال کرد و گفت که با یک دانشجوی ترک که به هلند آمده بود آشنا شده و به دلیل اخلاق نیکو، فضیلت، روحیه تعاون و احساسات انسان دوستانه ای که در او دیده بود، مسلمان شده است.
به همین دلیل؛
“از من چه رفتاری سر بزند که مهم باشد!..”
نگویید. زیرا گاهی یک جمله، یک رفتار و یک حرکت، میتواند سبب نجات ابدی یک انسان شود.
«هر کس که همتش به اندازه یک ملت باشد، به تنهایی یک ملت کوچک است.»
«هر کس ایمان انسانی را نجات دهد، از صحراهای پر از طلای سرخ ارزشمندتر است.»
برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید:
– روش تبلیغ و نصیحت پیامبر ما چگونه بود؟
– آیا مؤثرترین روش برای گسترش و استقرار اسلام، جنگ است یا تبلیغ؟
– لحن ما در ابلاغیه باید چگونه باشد؟ …
–
تبلیغ و گفتگو.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها