–
من به طور مداوم به آینه نگاه می کنم و مدام احساس می کنم که یک جای کارم ایراد دارد، چطور می توانم از این عادت خلاص شوم؟
برادر/خواهر گرامی ما،
– به آینه نگاه کردن
سنت است.
اگر بینی و صورت انسان کثیف باشد، با این وسیله آن را می بیند و تمیز می کند و باعث ناراحتی کسی نمی شود.
– اما مثل هر چیز دیگری، در نگاه کردن به آینه هم
افراط و تفریط درست نیست.
در کسی که به شدت به نگاه کردن به آینه معتاد است
دو حالت روحی
یکی از موارد زیر موجود است:
الف)
او خود را بسیار دوست دارد و بر این باور است که هر کس او را می بیند، او را دوست دارد.
در این حالت، او احساس نیاز میکند که مکرراً به آینه نگاه کند تا مطمئن شود که نه خودش و نه اطرافیانش کوچکترین عیبی در او نمیبینند.
ب)
فرد از نظر زیبایی، ساختار فیزیکی خود را از دیگران پایین تر می بیند.
او برای جبران این نقص، میخواهد تا حد امکان خود را زیباتر کند. به همین دلیل، او اغلب احساس میکند که باید به آینه نگاه کند.
– هر دو این احساسات نادرست است، زیرا هر دو افراطی هستند. افراط در خوشبینی فرد را به خودپسندی و لودگی میکشاند، و افراط در بدبینی او را به بدبینی و ناامیدی سوق میدهد. به نظر ما در این مورد بدون تردید…
دریافت کمک از یک روانشناس متخصص و متدین
مفید است.
– این دو حالت روحی، شخص را به تنبلی/تنپروری و تنپرستی سوق میدهد. و این او را به…
به تنبلی
پرتاب می کند.
– این را نباید فراموش کنیم که هر فردی در دنیا می تواند هم زیباتر از خود را پیدا کند و هم زشت تر از خود را.
زیبایی/زشتی نسبی است، جنبهی مقایسهای دارد.
بنابراین، هر کس باید شکرگزار ساختاری باشد که خداوند به او عطا کرده است.
– نکته مهم دیگر این است:
انسان دوست دارد به فضایل و کمالات خود ببالد. اما بعضی از این فضایل و کمالات، اکتسابی و حاصل تلاش اوست و بعضی دیگر، زیباییهایی است که خداوند در وجود او آفریده است.
فضیلتهایی که مایه مباهات انسان است، در حوزهای که شخص به دست آورده است، معتبر است.
به عنوان مثال، داشتن اخلاق نیکو، انجام عبادات، تقوا، احترام به خدا، محبت به مردم، فراگیری علم و غیره از این نوع فضائل هستند. باید این فضائل را از جانب خدا، به عنوان اکرام، احسان و لطف دانست.
برخی از فضائل و محاسن، سهم و نصیب شخص است و او در آن نقشی ندارد. مثلاً، به داشتن چهره زیبا، قد بلند و خوشتیپ بودن… افتخار کردن، به معنای غصب نعمتهای الهی، تصاحب مال او و برگرداندن شکر و رضایتمندی که باید به او تقدیم شود، به سوی هوا و هوسهای خویش است.
پس،
-چه با اراده خودمان و چه بدون اراده خودمان
– نسبت دادن سهمی به خود به خاطر نعمتهای روح و جسمی که خداوند به ما عطا کرده، به معنای خودپسندی، غرور و دوری از حقیقت است، و برعکس، تحقیر و ناچیز شمردن این نعمتهای الهی و ناراضی بودن از آنها نیز به همین معناست.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها