برادر/خواهر گرامی ما،
هر دو رویکرد آنالوژیک با مشکلاتی مواجه است.
نمیتوان آن را بر اساس مبانی انسانشناختی یا روانشناختی بنا نهاد. اگر چنین شود، چه مثبت و چه منفی، با مشکل مواجه خواهد شد.
بر اساس مثالها، این شخص کسی نیست که بدون رنج دادن به مردم، آنها را به بهشت ببرد، یا کسانی را که بدی کردهاند به بهشت ببرد، یا به دلخواه خود به یکی از دو فقیر احسان کند و دیگری را محروم کند.
به دلیل ماهیت قیاسی آن، نظریه های علمی ما نیز قابل انتقاد نیستند.
این درست مثل علم منطق، روشی از روشهای تفکر ذهن انسان است. با این مقیاس وارد حوزه ایمان شدن، ما را به تولید ابسوردیتهایی فراتر از بازی با کلمات میکشاند.
این بدان معناست که با مقایسه یا تشبیه، به وجود یک اصل تنظیمکننده یا یک عامل یا اراده فراجهانی که فرآیند را هدایت میکند، به دلیل تکامل جهان به نحوی که در نهایت منجر به حیات هوشمند شود، برسیم.
اما این نتیجه به دست آمده لزوماً خدا نیست.
کسانی که به خداوند متعال ایمان دارند، از طریق قیاس به این ایمان نرسیدهاند. آنان وجود خدایی را که به او ایمان دارند، برای نزدیک کردن آن به استدلالهای دیگران به کار میبرند.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها