– آیا درست است که در روزی با سرمای بسیار شدید، هنگامی که وحی نازل می شد، عرق می کرد و قطرات عرق از شقیقه هایش سرازیر می شد؟
– نظرتان در مورد ادعای شباهت این بیماری به صرع چیست؟
برادر/خواهر گرامی ما،
در قالب صفات بشری، مخاطب قرار گرفتن خطاب الهی برای انسان دشوار است. همچنین، با این صفات، ملاقات با فرشتگان نیز آسان نیست. چنین ارتباطی تنها با جدا شدن از بشریت و ورود به عالم ملکوت امکانپذیر است. پس، جدا شدن حضرت محمد (ص) از این صفات بشری و رسیدن به حالت دریافت وحی، سبب بروز حالات خاصی در ایشان شده است.
از آنجا که شنیدن سخن خدا برایش نوعی هیجان و ترس به همراه داشت، شاهد بودهایم که در هنگام وحی، لحظات بحرانی را تجربه میکرد. بدن حضرت محمد (ص) در هنگام وحی میلرزید و رنگ صورتش تغییر میکرد. حتی در سردترین روزها نیز پیشانیاش عرق میکرد و هنگام نفس کشیدن صدایی شبیه به خرخر از خود در میآورد. حتی کسانی که در کنار پیامبر (ص) بودند نیز تحت تأثیر وحی قرار میگرفتند. در این مورد، روایات زیر نقل شده است:
حضرت عائشه رضی الله عنها،
(1) را بیان کرد.
یا بن امیه که از این موضوع تعجب کرده بود، روزی در حین نزول وحی، با اشاره حضرت عمر (رضی الله عنه) به حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک شد، سرش را به داخل پارچه ای که آن حضرت را پوشانده بود فرو برد و آن حضرت را دید که صورتش سرخ شده و مانند نفس کشیدن کسی که خوابیده است، نفس می کشد (2).
سوره مائده در حالی نازل شد که پیامبر اکرم (ص) بر شتر خود سوار بود. شتر نتوانست سنگینی معنوی این واقعه را تحمل کند و به زمین افتاد، و رسول الله (ص) مجبور شد از شتر پیاده شود.(3)
زید بن ثابت میگوید:
«روزی در محضر رسول خدا (ص) بودم. به سبب ازدحام جمعیت، (چون نشسته بودیم) زانوی رسول خدا (ص) بر زانوی من بود. ناگهان حالت وحی بر ایشان عارض شد، آنقدر سنگینی احساس کردم که استخوان ساق پایم را خرد میکرد. به خدا قسم، اگر رسول خدا (ص) در کنارم نبود، از درد فریاد میزدم و پایم را میکشیدم.» (4)
پیامبر اکرم (ص) و همراهانشان سرشان را به زیر میانداختند. پس از اتمام وحی، پیامبر اکرم (ص) سرش را بلند میکرد و وحی نازل شده را به امت خود ابلاغ میفرمود.(5)
بر اساس روایتی از حضرت عمر (رضی الله عنه)، کسانی که در زمان نزول وحی در کنار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) بودند، گاهی صدایی شبیه به وزوز زنبور عسل می شنیدند.(6)
قریشیان با دیدن این حالات مختلف در وجود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، گاهی او را کاهن، گاهی ساحر، و گاهی شاعر و مجنون میخواندند. بسیاری از مستشرقان اروپایی نیز این حالات را به بیماری صرع نسبت دادهاند. تمام این ادعاها ناشی از عدم درک جنبه معنوی ایشان است. بطلان این ادعا را به این صورت میتوانیم شرح دهیم:
بیمار صرع بعد از تشنج، در تمام اعضای بدنش درد شدیدی و خستگی احساس میکند. از وضعیتی که دارد ناراحت میشود، و حتی به خاطر این حالات در تشنجها، بعضیها به خودکشی هم فکر میکنند. اگر حالتی که در زمان وحی بر پیامبر اکرم (ص) عارض میشد، به خاطر صرع بود، از آن ناراحت میشد و در صورت بهبودی خوشحال میشد. اما قضیه برعکس است. در واقع در دوران فترت که وحی قطع شده بود، با اشتیاق به دنبال فرشته وحی میگشت.
همیشه تغییراتی مثل بیهوشی و خر و پف را به همراه نداشت. گاهی فرشته به صورت انسان ظاهر می شد. رسول الله (ص) با وجود آنکه می دانست او جبرئیل است، حالت عادی خود را حفظ می کرد.
از نظر پزشکی ثابت شده است که فرد مبتلا به صرع در حین تشنج، قدرت درک و تفکر خود را به طور کامل از دست میدهد، از اتفاقات اطراف خود آگاه نیست، نمیداند چه اتفاقی برایش میافتد و هوشیاریاش از بین میرود. حال آنکه حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول وحی، آیات قرآن را که حاوی برترین احکام، اخلاق، عبادات، بلاغت و پندهاست، به مردم ابلاغ فرمودند. آیا کلامی که همه انسانها را از آوردن نظیری از آن عاجز کرده است، میتواند اثر فردی مبتلا به صرع باشد؟
شخص مبتلا به صرع در حین تشنج، سخنان نامربوط میگوید. در مورد حضرت محمد (ص) چنین وضعیتی به هیچ وجه وجود نداشته است. قرآن، که پس از وحی به ایشان نازل شده و به ما رسیده است، در دست ماست؛ و با اتفاق نظر دوست و دشمن، کمال و برتری قرآن در بیان آن آشکار است.
صدها هزار نفر از مبتلایان به صرع از این دنیا رفتهاند. اما در میان آنان، هرگز شخصیتی که چنین دینی را به ارمغان آورده، اصول و سخنان معقولی بر زبان آورده و الگویی از تعادل بوده باشد، دیده نشده است.(9)
در نتیجه میتوان گفت که البته برای یک انسان با ویژگیهای عادی خود، مخاطب کلام خداوند متعال شدن بسیار دشوار است. حضرت پیامبر (ص) نیز گاهی در هنگام دریافت وحی، دچار تغییراتی میشدند. اما تشبیه این تغییرات به بیماری صرع (اپی لپسی) بسیار اشتباه است.
1. بخاری، بدء الوحی، 1.
۲. بخاری، فضائل القرآن، ۲؛ مسلم، حج، ۱.
3. احمد بن حنبل، المسند، جلد دوم، صفحه 176.
4. ابوداود، جهاد، 20؛ احمد بن حنبل، همان منبع، جلد 5، صفحات 190، 191.
5. مسلم، فضائل القرآن، 23.
۶. ترمذی، تفسیر القرآن، ۲۴؛ احمد بن حنبل، همان، ۱، ۳۴.
7. سوره الحاقه، 69/41-43.
سوره صافات، آیه ۳۶.
۹. حمیدالله، محمد، تاریخ قرآن کریم و فهرست تفاسیر ترکی، (ترجمه: م. سعید موتلو)، استانبول ۱۹۶۵، ص. ۱۲.
(پروفسور دکتر محمد سویسالدی)
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها