برادر/خواهر گرامی ما،
زیرا کفر صریح و آشکار، به معنای انکار قلبی خدا و تمام اصول ایمان یا هر یک از آنها، و پذیرش عقلی این انکار و اقرار زبانی به آن، یعنی ابراز آشکار کفر است که در این صورت حکم به کفر او داده میشود. در غیر این صورت، باید این سخن را با حسن ظن تأویل کرد و اعتقاد داشت که آن را با قصد دیگری گفته است.
برخی از معتزله و خوارج که خارج از اهل سنت قرار دارند، این را میگویند و سعی میکنند آن را به این صورت توجیه کنند:
این حکم که در نگاه اول درست به نظر میرسد، محصول اندیشهای ناقص است که از سرشت انسان آگاهی ندارد. حضرت بدیعالزمان سعید نورسی در کتاب «لمعات» به این سؤال چنین پاسخ میدهد:
بله، همانطور که حضرت بدیعالزمان فرمودهاند، در سرشت انسان، تمایل به دیدن لذتهای بهشتی در دوردست و به همین سبب، نادیده گرفتن آنها و گرایش به لذتهای گناهی در دسترس وجود دارد. مانند مردی که از شدت گرسنگی به نزدیکترین رستوران میرود، اما چون دو پرس کباب سفارشیاش ده تا پانزده دقیقه طول میکشد، شروع به خوردن نان خشکی که در دست دارد میکند و نیمی از معدهاش را با آن پر میکند.
باز هم به قول بدیعالزمان، انسان از یک سیلی که در حال خوردن آن است بیشتر میترسد تا از حبس انفرادی که قرار است یک ماه بعد به آن وارد شود. یعنی بر اساس این احساس، عذاب جهنم برای او بسیار دور است و خداوند هم بخشنده است.
انسان با این ملاحظات، با وجود ایمان، به گناه تمایل پیدا میکند و با یاری نفس خویش، در گناه فرو میرود. آری، ارتکاب گناهان کبیره از بی ایمانی ناشی نمیشود. اما اگر آن گناهان با توبه فوراً از بین نروند، انسان را به بی ایمانی میکشانند. در این مورد، باز هم به سخنان بدیعالزمان گوش فرا دهیم:
(لمعات، لمعه دوم)
پس از آنجا که مؤمنان مرتکب گناهان کبیره، کافر نمىشوند، پس برچسب کافر زدن به آنان یا به کار بردن سخنان تحقیرآمیز در موردشان درست نیست. مؤمن همچون الماس است. باید تلاش کنیم تا الماس آلوده را بلافاصله پاک کرده و به حالت اول بازگردانیم. یعنی به جای طرد مؤمنی که به گناه آلوده شده، باید از او حمایت کرده و به او کمک کنیم تا از این گناه پاک شود.
ما ممکن است از ویژگیهای کفرآمیز کافران خوشمان نیاید. اما به دلیل انسان بودنشان، مسخره کردنشان کار درستی نیست. ما کفر کافر را دوست نخواهیم داشت؛ اما باید جنبه انسانی او را دوست بداریم.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها