– از نظر اسلام، حکم ادای سوگندهای حاوی کفر به صورت شفاهی چیست؟
– آیا از نظر حکمی تفاوتی بین فحاشی و قسم های رکیک شفاهی و کتبی وجود دارد؟
برادر/خواهر گرامی ما،
“سوگند حاوی فحاشی”
منظور از آن چیست؟ اگر منظور،
“برخی از قراردادها با اعتقادات اسلامی مغایرت دارند”
اما پاسخ این سوال خیلی واضح نیست.
با این حال، به برخی نکات اشاره خواهیم کرد که به درک موضوع کمک می کند:
الف)
بر اساس منابع فقهی کلاسیک،
برخی از علما،
«چه به شوخی و چه به جد، هر کس کلمه کفر را بر زبان بیاورد، کافر است.»
گفته است.
(نگاه کنید به تفسیر آیه 65 سوره توبه از قرطبی)
همچنین، گفته اند که
«هر کس بدون اکراه و اجبار، کلمه کفر را به شوخی یا جدی بر زبان بیاورد، کافر می شود.»
(الجصاص، أحكام القرآن، 4/348)
ب)
فتواها با توجه به زمان، متفاوت است.
«با تغییر زمان، تغییر احکام قابل انکار نیست.»
(ماده 39 از قانون مدنی)
اصل در این مورد واضح است.
یکی از حکمتهای تغییر بخش مهمی از فتواهای امام شافعی در بغداد به مصر، تفاوت مکان است و دیگری تفاوت زمان…
«زمان، مفسر بزرگی است؛ اگر سوابق را آشکار کند، جای اعتراضی نیست.»
(بدیعالزمان سعید نورسی، مناظرات، ٣٢)
این شعار نیز بر این واقعیت تأکید دارد.
بنابراین، در دورهای که اسلام بر همه جنبههای زندگی حاکم بود، فتواهای صادر شده توسط فقها…
-حتی به مقدار کم
– بخشی از آن،
-همانطور که امروزه هست-
در دورانی که احکام اسلامی حاکم نیستند، بلکه محکوم میشوند، چهرهای متفاوت به خود میگیرند. البته این امر باید حد و مرز علمی داشته باشد. اما فعلاً وارد این بحث طولانی نمیشویم. فقط در پرتو این توضیحات میتوانیم بگوییم که؛
شرایط کلی جهان اسلام با اسلام مغایرت دارد. اگر بخواهیم بر اساس عناصر غیراسلامی، آنطور که در سؤال مطرح شده، به ارزیابی بپردازیم، دو راه پیش رو داریم:
اولاً:
با فتواهای دوران حاکمیت اسلام، هرکس که به صورت شوخی هم شده، با نوشتن یا گفتن، عناصر غیراسلامی را بپذیرد، از دایره اسلام خارج شود. در این صورت، نه تنها کارمندان منصوب شده یا نمایندگان مجلس، بلکه شهروندان نیز…
-به طور ضمنی-
هر کس که اصول رژیم موجود را بپذیرد یا به نظر برسد که میپذیرد، باید کافر نامیده شود. در این صورت، پرسشکننده و پاسخدهنده نیز از این قاعده مستثنی نخواهند بود.
دوم:
چه در جهان اسلام و چه در کشورهای غیرمسلمان، مسلمانان ساکن در آنجا را میتوان در وضعیتی از سر ضرورت و نیاز دانست. زیرا اگر این افراد در این نظامهای غیر اسلامی هیچگونه مسئولیتی را بر عهده نگیرند، آنگاه عرصه به طور کامل به طرف مقابل واگذار خواهد شد.
آیا بدتر است که تمام کارمندان، سربازان، نهادها، نمایندگان مجلس، معلمان، امامان و واعظان یک کشور از کسانی باشند که دین اسلام را دوست ندارند و از آن متنفرند، یا اینکه بدتر است که آنها بدون تمایل و بدون طرفداری از برخی اصول غیراسلامی به کار خود بپردازند؟ البته احتمال اول هزار بار بدتر از احتمال دوم است.
آن وقت
«کمترین شر»
به نظر میرسد که به کار بستن قاعده فقهی موسوم به «…» عاقلانهترین کار باشد.
به تعبیر مجله:
“از بین دو شر، آنکه کمتر زیانبار است انتخاب می شود.”
بنابراین، از بین دو شر، آنکه زیان کمتری دارد انتخاب می شود.
(ماده 29 از قانون مدنی)
ج) در اسلام، نیت از اهمیت بالایی برخوردار است.
اینکه یک فعل یا سخن از نوع کفر باشد، برای کافر شدن صاحب آن کافی نیست. زیرا،
همانطور که ایمان به تصدیق قلب بستگی دارد، کفر نیز به انکار قلب بستگی دارد.
گاهی اوقات، صفات ظاهری می توانند دلیلی بر وجود کفر باشند و بر اساس ظاهر حکم صادر می شود. اما نیت کسی که ادعای مؤمن بودن می کند یا نماز می خواند، از اهمیت بالایی برخوردار است.
د)
امام غزالی
ذکر فتوای ایشان که روشنگر موضوع ماست نیز مفید است. ایشان می فرمایند:
«اگر در یک مملکت یا در تمام دنیا همه چیز حرام شود، در آن صورت همه چیز حلال می شود.»
(إحياء، ٢/١٠٧)
زیرا در این صورت، پنج راه بیشتر وجود ندارد:
1)
مردم تا زمان مرگ از خوردن و آشامیدن امتناع خواهند کرد. این روش با حکمت خداوند در آفرینش جهان و انسان در تضاد است.
2)
آنها به مقدار کمی بسنده می کنند و با یک یا دو لقمه خود را سیر می کنند تا اینکه بعد از چند روز مرگ فرا رسد. این هم مانند قبل با حکمت آفرینش الهی در تضاد است.
3)
به اندازه ای که زندگیشان را بگذرانند؛ با دزدی، غارت، و هرچه به دستشان برسد بدون رعایت قانون، به مقدار معینی بسنده کنند. این هم نمیشود، چون این رفتار هم باعث هرج و مرج میشود و هم اعتماد را که اسلام به آن اهمیت زیادی میدهد، از بین میبرد.
“سد ذرایع”
انضباطی را که دستور به بستن درهای فتنه و فساد می دهد، به طور کلی از بین خواهد برد.
4)
عبارت است از عمل کردن بر طبق احکام شریعت اسلام، در عین حال بازتنظیم کردن بعضی از قواعد آن به نحوی که بتوان به طور معمول و در شرایط عادی زندگی کرد. این راه، راه فتوا و رخصت است.
5)
تلاش برای تأمین حداقل نیازهای ضروری به اندازهای که از مرگ جلوگیری کند، در چارچوب شرایطی است که شریعت اسلامی مقرر کرده است. این راه، راه تقوا است.
(نگاه کنید به: إحياء علوم الدين، 2/108-109)
از حضرت بدیع الزمان
«گاهی سخن کفرآمیز به نظر میرسد، اما گویندهاش کافر نیست.»
(لمعات، ص. ٢٧٤)
این عبارت به این ظرافت اشاره دارد.
ه)
این نکته را نیز نباید از یاد برد که؛
“…سرزنش نکردن”
(بدگویی نکردن از یک آدم بد)
و در عدم تکفیر، امر شرعی نیست (یعنی، کسانی که به بدکار، بدکار و به کافر، کافر نگویند، مسئولیتی شرعی ندارند)، اما در مذمت و تکفیر، حکم شرعی هست. مذمت و تکفیر، اگر ناحق باشد،
زیان بزرگی دارد؛ اگر حق با او باشد، هیچ خیری و ثوابی ندارد.
…“
(امیرداغ لاهیکاسی-۱، ص. ۲۰۵)
f)
بنابراین، اگر نود و نه صفت از صفات مؤمن بودن در کسی آشکار باشد، یک صفت ظاهری کفرآمیز او مورد توجه قرار نگرفته و حکمی بر آن بنا نهاده نمیشود. حدیث شریف نیز به همین معناست.
«اهل قبله را تکفیر نکنید.»
(کنز العمال، شماره: 1078)
همانطور که از معنای عبارت پیداست، گاهی در یک مؤمن نشانه ای از کفر دیده می شود. یک رفتار یا سخن او ممکن است به نظر کفر برسد. اما ملاک، اهل قبله بودن یا نبودن آن شخص است.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها