“…حتی اگر یک برده حبشی به عنوان فرمانده بر شما منصوب شود، از او اطاعت کنید و فرمانش را بپذیرید. تا زمانی که شما را بین اسلام و گردن زدن مخیر نکنند، به اطاعت ادامه دهید…” چنین حدیثی را خواندم، راوی آن کیست و درجه عمل به آن چیست؟
برادر/خواهر گرامی ما،
در این روایات بر لزوم اطاعت از اولیالامر تأکید شده است.
«اگر بر شما غلامی حبشی و بریدهگوش و بینی به فرماندهی منصوب شود، تا زمانی که شما را به کتاب خدا رهبری و اداره کند، از او اطاعت کنید و فرمانش را بپذیرید.»
(ابن ماجه، جهاد، 39؛ بخاری، احکام، 4)
بفرمایید. در حدیث دیگری نیز آمده است:
روایتی که بخاری از انس (رضی الله عنه) نقل کرده است:
“حتی اگر یک برده حبشی با سری شبیه به کشمش سیاه بر شما گماشته شود، به او گوش دهید و اطاعت کنید.”
در روایتی که مسلم نقل کرده، ابوذر میگوید:
“خلیلم (حضرت پیامبر) به من فرمود:
“او به من توصیه کرد که از امیر اطاعت کنم و فرمانش را بپذیرم، حتی اگر بردهای با دستهای قطع شده باشم.”
میباشد.
مفسران، اعم از
“کشمش”
خواه
“دستبُریده”
آنها با این تعابیر قصد دارند بگویند که امیر از نظر نسب پست و از نظر ظاهر زشت است، یعنی باید بدون توجه به نسب و ظاهر امیر از او اطاعت کرد.
روایت دیگری نیز به این صورت است:
“…حتی اگر یک برده حبشی به عنوان امیر بر شما منصوب شود، از او اطاعت کنید و فرمانبردار باشید.” تا زمانی که یکی از شما بین اسلام و گردن زدن مخیر نشود، به اطاعت ادامه دهد. در چنین حالتی، گردن خود را دراز کند. بی مادر باد، بعد از رفتن دینش، نه دنیایی برایش می ماند و نه آخرتی.”
در این حدیث، سرپیچی از امام به عنوان نشانه ای از قیامت ذکر شده است:
“قسم به آن ذات ذوالجلال که جانم در دست اوست، قیامت برپا نخواهد شد تا آنکه امام خود را بکشید، بر یکدیگر شمشیر بکشید و شروران شما بر جهان شما حاکم شوند.”
در بعضی روایات، اطاعت از امیر با اطاعت از خدا در یک رتبه قرار داده شده است:
«هر کس از من اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است، و هر کس از من نافرمانی کند، از خدا نافرمانی کرده است. هر کس از امیر من اطاعت کند، از من اطاعت کرده است، و هر کس از امیر من نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است.»
(ر.ک. بخاری، احکام ۱؛ مسلم، اماره ۳۳؛ نسائی، بیعت ۲۶؛ ابراهیم جانان، ترجمه و شرح کتب سته، انتشارات آکچاق، ۵/۶۴-۶۵)
بنابراین، حاکمانی که مسلمان هستند و به حق و عدالت فرمان می دهند.
«اولو الامر»
باید از دستورات آنان اطاعت کرد، به شرطی که این دستورات به معنای نافرمانی از خدا نباشد.
دانشمندان اهل سنت،
بر ضرورت انتخاب رؤسای دولت از میان افراد با کفایت و قدرتمند که در امور قضایی، اداری، سیاسی و نظامی آگاهی و درایت کافی دارند، اتفاق نظر وجود دارد. اطاعت از رؤسای دولتی که به این شیوه انتخاب و به قدرت میرسند، به نظر عموم علما واجب است.
با این حال، علمای اهل سنت، اطاعت از حاکمان و رهبران دولتی را که با زور و اجبار به قدرت رسیده اند، صرف نظر از شایستگی یا عدم شایستگی آنها، واجب دانسته اند.
زیرا سرپیچی از قدرت حاکم، به فتنه و شر بزرگی منجر میشود.
معلوم است که بستن درِ آشوب، هرج و مرج و آنارشی که از شورش برمیخیزد، فوقالعاده دشوار است. حتی گاهی این آشوب به قیمت جان ملتها و دولتها تمام میشود.
توصیه پیامبر اکرم (ص) به امت خویش در مورد صبر در برابر بی عدالتی و زیان هایی که از سوی حاکمان وارد می شود، دعوت به تسلیم در برابر ظلم نیست؛ بلکه بر حکمت اجتناب از ظلم و زیان های بزرگتری استوار است که از طریق شورش، تمامیت دولت و ملت را به خطر می اندازد.
مجتهدان، مجددان و دیگر علمای اسلام، عدم اطاعت را از عصیان کاملاً جدا دانستهاند. آنان در مواردی که با فرمان خدا مغایرت داشته، از هیچکس اطاعت نکردهاند.
با این حال، آنها هرگز اقدام به شورش نکرده و دیگران را نیز به آن ترغیب ننمودهاند.
بلکه، در بازداشتن مؤمنان از عصیان، از تلاش و همت خود دریغ ننموده و در این راه، با رفتار خود، الگویی برای همه مسلمانان بوده اند.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها