– من نمیتوانم به خاطر خدا با مردم محبت کنم، به همین دلیل به بعضی از کسانی که دوستشان دارم، حسادت میکنم اگر با دیگران محبت کنند، بدون اینکه بخواهم و خارج از اراده ام، و انتظار دارم که آنها هم با من محبت کنند، و وقتی این را نمیبینم، درد و رنج و ناراحتی روحی بی حد و حصری را تحمل میکنم.
– گاهی از این رنجی که میکشم، میگویم کاش خودکشی جایز بود، خودکشی میکردم. آیا میتوانید کمکم کنید؟
برادر/خواهر گرامی ما،
– ما بر این باور نیستیم که ارزیابی «نمیتوانم به خاطر خدا به مردم محبت کنم» ارزیابی درستی باشد.
چرا که نه دوست داشتن همه انسان ها در یک سطح امکان پذیر است و نه لزوماً باید به طور موثر و تاثیرگذار باشد.
اما وقتی مؤمن و کافری را با هم مقایسه میکنید، خواهید دید که مؤمن را ترجیح میدهید. و این از روی محبت است. مثلاً اگر دو نفر در آب دست و پا میزنند و شما فقط میتوانید یکی را نجات دهید، اول مؤمن را نجات میدهید. چون این، هرچند اندک، از مقتضیات ایمانی است که در وجدانها وجود دارد.
بنابراین، با اندیشیدن به این مقایسه، شما نیز متوجه خواهید شد که برادران مؤمن خود را به خاطر خدا دوست دارید.
– عشق، به ذات خود، حسود است.
اما تفاوت زیادی بین عشقی که بین دو جنس مخالف به وجود میآید و محبتی که از ایمان سرچشمه میگیرد وجود دارد. در اولی حسادت وجود دارد، اما در دومی حسادت وجود ندارد و نباید وجود داشته باشد.
– از بیانات حضرت بدیع الزمان:
-مربوط به دایره محبتی که از ایمان سرچشمه میگیرد و آنقدر وسیع است که جایی برای حسادت باقی نمیگذارد-
امیدواریم از این موضوع درس بگیریم:
«یکی از دوستان قدیمی ما با مردی دشمنی داشت. آن مرد در حضور او با اعمال صالح و حتی با ولایت ستوده شد. آن مرد حسادت نکرد و ناراحت نشد. سپس کسی گفت:»
‘آن دشمن تو شجاع و قدرتمند است.’
دیدیم که در آن مرد حسادت و رقابتی شدید برانگیخته شد. به او گفتیم: «ولایت و سلطنت، همچون الماسی درخشان در حیات ابدی، قدرت و عظمتی بی حد و حصر است. تو در این مورد حسادت نورزیدی. قدرت دنیوی، هرچند در گاو و شجاعت در جانور هم یافت شود، نسبت به ولایت و سلطنت، همچون نسبت یک تکه شیشه معمولی به الماس است.» آن مرد گفت:
«ما دو نفر در این دنیا به یک هدف، به یک مقام چشم دوختهایم.»
پلههای ما برای رسیدن به آنجا، چیزهایی مثل قدرت و شجاعت هستند. به خاطر همین به او حسادت کردم. مقامات آخرت بیحد و حصر است.
او در اینجا دشمن من است، اما در آنجا می تواند برادر صمیمی و عزیز من باشد.”
(ر.ک. لمعات، ص. 157)
– دوست داشتن کسی که شما دوستش دارید، مستلزم دوست داشتن آن شخص دیگر است. زیرا تمام رفتارهای معقول کسی که دوستش داریم، برای ما دوستداشتنی است. از آنجا که ما او را دوست داریم، کسانی را هم که او دوست دارد، دوست خواهیم داشت. اگر ما آن شخص را واقعاً به خاطر خدا دوست داشته باشیم، کسانی را هم که او دوست دارد، به خاطر پیوند اخروی که با هم دارند، دوست خواهیم داشت.
«اولاً، از آنجا که در امور اخروی حسد و مزاحمت و مناقشه وجود ندارد، هر یک از این جماعتها که به مناقشه و رقابت بپردازند، در عبادت ریا و نفاق کردهاند.»
(نگاه کنید به خطبه شامیه، ص. 98)
– اگر ما کسی را به خاطر اهداف دنیوی دوست داشته باشیم،
از چنگال حسادت و رشک رهایی نداریم. وقتی کسی را به خاطر منافع دنیوی دوست داریم و او به دیگری محبت میکند، حسادت میکنیم؛ زیرا از تقسیم شدن یا جابهجا شدن آن منافع میترسیم.
– مطمئن باشید که اگر اصول ایمان، به ویژه ایمان به خدا و آخرت را به طور صادقانه و محکم در قلب خود جای دهیم، رضایت خدا را بر هر منفعت دنیوی ترجیح خواهیم داد و بهشت را با هیچ منفعت دنیوی عوض نخواهیم کرد.
ما بخش ملایم احساساتمان را به دنیا و بخش شدید آن را به آخرت معطوف خواهیم کرد.
همچنین،
«راه خوشبختانه گذراندن زندگانی دنیوی، صرف نکردن احساسات شدیدی است که برای آخرت داده شده، در امور فانی دنیا؛ و همانطور که عشق دو نوع مجازی و حقیقی دارد، احساسات شدیدی چون حرص و لجاجت و نگرانی از آینده نیز دو قسم مجازی و حقیقی دارند؛ مجازی آن بسیار زیانبار و منشأ اخلاق بد و حقیقی آن بسیار نافع و موجب اخلاق نیکو است…»
(ر.ک. مکتوبات، ص. ۴۸۷)
) را یاد خواهیم گرفت.
توصیه ی زیر از م. عاکف را نیز از یاد نبریم:
“به خدا توکل کن، به تلاش چنگ بزن، و به حکمت تسلیم شو!”
اگر راهی هست، همین است، من راه حل دیگری سراغ ندارم.”
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها