برادر/خواهر گرامی ما،
«ای مؤمنان! هرگاه به یکدیگر تا مدتی معین قرض دادید، آن را بنویسید و یک نویسنده عادل آن را بنویسد. و نویسنده نباید از نوشتن آن خودداری کند، چنانکه خدا به او آموخته است.»
(به موجب عدالت)
از نوشتن [بدهی] خودداری نکند، بلکه بنویسد. آن کس که حق بر گردن اوست، [سند] را بنویسد و از پروردگارش، خدا، بترسد و از بدهی خود چیزی کم نگذارد.”
«اگر بدهکار، که حق بر اوست، از نظر عقلی ناقص یا صغیر باشد، یا نتواند بنویسد، ولیّ او باید به موجب موازین عدالت بنویسد. و دو مرد را به عنوان شاهد بگیرید. و اگر دو مرد پیدا نشد، پس شهادت یک مرد و دو زن را بگیرید که به درستی آنان اطمینان داشته باشید.»
(دلیل شهادت دو زن به جای یک مرد)
این برای آن است که اگر یکی از آن دو نفر فراموش کرد، دیگری به او یادآوری کند. و هنگامی که شهود احضار می شوند، از شهادت دادن خودداری نکنند. و شما ای نویسندگان، چه بدهی کم باشد و چه زیاد، از نوشتن آن به همراه سررسیدش کوتاهی نکنید. این کار نزد خدا عادلانه تر، برای اداء شهادت محکم تر و برای رفع شبهه مناسب تر است.”
«اما اگر معاملهای نقدی و فوری بین شما صورت گیرد، در آن صورت نوشتن آن بر شما گناهی نیست. و هرگاه معاملهای کردید، شاهد بگیرید. و نه کاتب و نه شاهد نباید مورد ستم قرار گیرند. و اگر چنین کنید و به آنان زیان برسانید، از راه راست منحرف شده و از اطاعت خدا خارج شدهاید. از نافرمانی خدا بپرهیزید. خدا به شما بهترین روش را میآموزد، زیرا خدا به همه چیز آگاه است.»
(سوره بقره، آیه ۲۸۲)
در زنان، احساسات قویتر است، اما قدرت حافظه نسبت به مردان کمی ضعیفتر است. ممکن است زنانی وجود داشته باشند که حافظهشان از بسیاری از مردان قویتر باشد. اما حکم بر اساس افراد نیست، بلکه بر اساس جنسیت و وضعیت کلی است. به همین دلیل، به جای یک زن، دو زن مورد نیاز است. اما این حکم در زمینه تجارت است که به طور کلی در حیطه کاری زنان نیست. در غیر این صورت، در زمینههایی که مردان در آن دخالت ندارند، شهادت دو زن، و حتی در صورت لزوم، یک زن به تنهایی کافی است.
قرآن کریم در این آیه، نهادهای حقوقی و تجاری را که بشریت در مراحل بسیار پیشرفتهتری به آن دست خواهد یافت، در نظر گرفته است، نه صرفاً شرایط نزول آیه را.
دفتر اسناد رسمی
این را بنیان نهاده است. در محیطی که حتی افراد باسواد هم بسیار نادر بودند و کاغذ به عنوان ابزار نوشتن وجود نداشت، تأسیس نهادهایی که در جوامع متمدن پیشرفته مورد نیاز است، یکی از دلایل بعد جهانی قرآن است.
از ثبت حقوق به این صورت، سه فایده حاصل می شود:
1.
کاری که از نظر عدالت و درستی مناسب تر باشد، انجام می شود.
2.
شهادت به بهترین نحو ادا می شود.
3.
بهترین راه برای رفع ابهام انتخاب شده است.
آنچه در آیه شریفه بیان شده است
“دین”
کلمه هم
سلام
(خرید کالا به صورت نقد و نسیه) را، هم
قرض الحسنه
یعنی هم قرض دادن بدون بهره و هم
فروش اقساطی
این شامل بدهیهایی است که از قرض به وجود میآیند. اما زبانشناسان گفتهاند که قرض و دین با هم متفاوتند. به همین دلیل گفته شده است که در این آیه، منظور از بدهیهایی که باید نوشته شوند، بدهیهایی نیستند که از قرض به وجود میآیند، بلکه فقط بدهیهایی هستند که از معاملات، یعنی معاملات سلف، به وجود میآیند.
قرارداد سَلَم
؛ خرید کالایی با مشخصات، مقدار و زمان تحویل معین، به صورت نقد و با پرداخت نقدی در مقابل آن، به صورت نسیه است. به نظر همه علما، چنین معاملهای جایز است. در بخاری، این سخن ابن عباس را میبینیم:
“من شهادت میدهم که خداوند، عقد سَلَم را تا زمان معینی حلال فرموده است.”
و این آیه را تلاوت کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی که بخاری و مسلم به اتفاق روایت کرده اند، در بیان این موضوع می فرمایند:
“هر کس بخواهد با عقد سَلَم خرما بخرد، میتواند با تعیین وزن، مقدار و زمان مشخصی آن را بخرد.”
خداوند میفرماید: هرگاه به صورت سلف معامله کردید و بدهکار شدید، آن بدهی را با ذکر روز و ماه و به صورت مشخص و بدون ابهام بنویسید. بنویسید که به فلان شخص در فلان روز از فلان ماه، فلان مقدار بدهکارم. یعنی گمان نکنید که چون خدا ربا را حرام کرده، پس معامله نسیه و بدهی هم حرام است. خدا به این اجازه داده است، شما میتوانید از یکدیگر قرض بگیرید و به یکدیگر قرض بدهید، و میتوانید به صورت نسیه معامله کنید، اما لازم است که این بدهیها را با تعیین سررسید بنویسید و ثبت کنید. حتی ثبت و نوشتن معاملات روزانه هم از ننوشتن آن برای ما بهتر است، این را فراموش نکنیم.
علمای حنفی
این آیه شریفه را دلیلی بر شرط بودن تعیین زمان در معاملات سلف قرار دادهاند. یعنی در نتیجه یک معامله خرید و فروش، زمان بدهیهای حاصله باید تعیین شود. اما در قرض، یعنی در وامهایی که در جامعه به عنوان قرض دستی شناخته میشوند، نوشتن و ثبت وجود دارد، اما در این نوع وامها تعیین زمان وجود ندارد. زیرا در این نوع وامهای دستی، طلبکار باید هر لحظه بتواند آن را دریافت کند. زیرا در اینجا، بر خلاف معاملات تجاری، هیچ گونه منفعتطلبی وجود ندارد. در این نوع وامها، از لحظهای که طلبکار به آن نیاز دارد، جایز نیست که بدهکار آن را ندهد و به تعویق اندازد.
بله، علمای حنفی این آیه را دلیلی بر تعیین مدت در معاملات سلف قرار دادهاند. زیرا در این آیه شریفه، پروردگار ما میفرماید:
“با سررسید معین”
فرموده است. حدیثی که اندکی پیش خواندم نیز همین را بیان میکند.
«و از میان شما نویسندهای هم باشد که به عدالت بنویسد.»
یا
“یک کاتب این را به عدالت بنویسد.”
معنای آن این است، یا
“یک کاتب عادل بنویسد.”
یعنی یک منشی بی طرف و عادل بنویسد که به هیچ یک از دو طرف متمایل نشود و حقوق هر دو طرف را به طور مساوی رعایت کند. اگر بخواهیم هر دو را با هم بگوییم:
کسانی که قرض میدهند و قرض میگیرند، باید از یک کاتب مورد اعتماد و عادل بخواهند که سند را بنویسد، و او باید با دقت و انصاف بنویسد، نه چیزی اضافه کند و نه چیزی کم کند.
یک نفر از میان شما هم باشد که آن را بنویسد.
از این آیه درمییابیم که: پروردگار ما میفرماید، بدهکار و طلبکار هر دو، در غیاب یکدیگر، به نوشتن آن در دفاتر و حسابهای خودتان اکتفا نکنید، بلکه آن را به دست کاتبی که مورد قبول و اعتماد هر دوی شماست نیز بنویسید.
از آیه برمیآید که کسانی که این نوع مکاتبات را انجام میدهند، باید مسلمان، عادل، متدین، آگاه به فقه و دارای نگارش روان باشند و نباید از افراد دیگری باشند.
پروردگار ما در این آیه، هویت دفتردار اسناد رسمی را نیز شرح می دهد.
“نویسنده نباید از نوشتن آنچه خدا به او آموخته است، خودداری کند و باید بنویسد.”
هرکس که خداوند به او علم اسلام و آگاهی از این آیات را عطا فرموده و به او توانایی و دانش نوشتن و تنظیم اسناد را بخشیده، نباید از یاری رساندن به مسلمانان در هنگام نیازشان دریغ کند. باید فوراً به یاریشان بشتابد. پس میگوییم که نوشتن بدهیها فرض کفایی است. یعنی بر هر کسی که نوشتن را بلد است، فرض کفایی است. اما از لحظهای که به این کار مأمور شد، این کار بر او فرض عینی میشود.
“هر کس حق دارد سرنوشت خود را بنویسد.”
این
“حق با خود اوست”
منظور از عبارت “گیرنده بدهی” در اینجا، شخصی است که بدهی را دریافت کرده و بدهکار است. شخص بدهکار با نوشتن این عبارت، آنچه را که در عهده دارد اقرار و تأیید می کند. بنابراین، عبارتی که باید نوشته شود، اقرارنامه شخص اقرارکننده، یعنی بدهکار، خواهد بود.
از این رو، در چنین وامگیری، پیشنهاد ثبت و تأیید این بدهی در سند باید از سوی طرف بدهکار صورت گیرد. و این…
“بگذارید دیکته کند، بگذارید بنویسد”
خطاب به شخص بدهکار است. بدین ترتیب شخص بدهکار با زبان خود اقرار و قبول میکند که بدهکار است، و در این مورد هرگونه ابهام و تردیدی را از بین میبرد و مطمئن میشود.
“از خداوندی که پروردگار اوست، بترسد و از او چیزی کم نکند.”
بدهکار هم در نوشتن آن از خدا بترسد. یعنی هم از نوشتن آن خودداری نکند و هم در مورد موضوعی که طرفین بر آن توافق کردهاند، به کم و زیاد کردن یا اشتباهی دست نزند. با نوشتن جملهای ناقص که در آینده به اختلافات و سوءتفاهمات منجر شود، به تحریف شکل حقوقی بدهی یا دشوار کردن وصول آن نپردازد. با این فرمان، پروردگار ما در اینجا، کسانی را که این بدهی را مینویسند، با نام و صفات خودشان به تقوا و پرهیزگاری فرا میخواند.
“اگر بدهکار سفیه، ضعیف یا ناتوان از نوشتن باشد، ولیّ او باید به عدالت از طرف او بنویسد.”
اگر قرضگیرنده سفیه باشد، یعنی پولش را به هدر بدهد، کمعقل، ولخرج باشد، یا ضعیف، کودک، دیوانه، نادان یا به حد جنون پیر باشد، یا اینکه لال، لکنتزباندار یا بیگانه و ناتوان از نوشتن باشد و کسی را نداشته باشد که برایش بنویسد، در آن صورت ولیّ او باید قرض او را به طور عادلانه ثبت کند.
“از مردانتان دو شاهد بگیرید.”
در این قرضدادن، دو مرد مسلمان را به عنوان شاهد بگیرید. بنابراین، شهود باید مرد، مسلمان و بالغ باشند. شهادت کودکان و غیرمسلمانان بر مؤمنان معتبر نیست. زیرا پروردگار ما در اینجا…
“دو مرد”
نگفته بود که
“از مردانتان”
یعنی
از مردان مسلمان خودتان
فرموده است. پس شهادت غیرمسلمانان بر مسلمانان معتبر نیست. اما شهادت غیرمسلمانان بر یکدیگر معتبر دانسته شده است.
“اگر دو مرد پیدا نشد، یک مرد و دو زن از شهود راضی خواهید بود. تا اگر یکی فراموش کرد، دیگری به او یادآوری کند.”
اگر دو مردی که بتوانند در این مورد شهادت بدهند وجود نداشته باشند، پس یک مرد و دو زن که شما به شهادتشان راضی باشید، شهادت بدهند. در اینجا…
“به آن راضی خواهید شد”
منظور از این عبارت، کسانی است که دین، عدالت و صداقتشان را قبول دارید.
امام ابوحنیفه
بر اساسِ
شاهدان
ظاهراً شرط است که مسلمان باشند، گناهان کبیره مرتکب نشده باشند و واجبات را به جا آورند.
اما شهادت کافران در معاملات فیمابین خودشان مورد قبول واقع شده است.
میخواهم برای رفع هرگونه سوءتفاهمی، توضیحی در این مورد ارائه دهم. برابری شهادت دو زن با شهادت یک مرد در اینجا، نه به منظور توهین به زنان یا تحقیر آنان، بلکه برای حفظ حقوقشان است. به طور خلاصه، این موضوع را به صورت زیر بیان میکنم:
1)
اولاً، در سرشت زن، احساسات غالب است. به همین دلیل، به اقتضای خلقتشان، زنان دچار هیجانات و تأثرات شدیدی میشوند. این هیجانات و تأثرات شدید، حافظه را ضعیف و فراموشی را تشدید میکند.
در واقع، حافظه بسیاری از مردان به دلیل هیجان و تأثیرات بیش از حد قابل اعتماد نیست. دقت کنید، منظور هر مردی نیست، بلکه مرد عادلی است که می توان به او اعتماد کرد.
2)
زنان نباید درگیر امور تجاری، خرید و فروش و بدهکاری و طلبکاری که در خارج از خانه رخ میدهد، شوند. این امور در اصل وظیفه مردان است. یک زن مسلمان نمیتواند بدون محرم در ملاء عام و در معرض دید همگان به این امور بپردازد. فراموش کردن وقایع بیرونی از سوی زن، کمال زن بودن اوست. به همین دلیل زن ممکن است موضوعی را که شاهد آن بوده فراموش کند. پس بهتر است که در صورت فراموشی، زن دیگری به او یادآوری کند. بردن زن به این سو و آن سو برای شهادت، اجبار او به صحبت با افراد نامناسب و یا تلاش مردان دیگر برای یادآوری موضوعی که او فراموش کرده، امری ناپسند است. اما اگر دست کم زن دیگری در کنار او باشد که شاهد آن موضوع بوده، در صورت فراموشی یکی، دیگری به او یادآوری میکند و بدین ترتیب از ضایع شدن حقی جلوگیری میشود.
شاید به این دلیل که زنان موضوع تجارت را که مسئولیتی بر عهده آنان نیست، جدی نگرفتهاند، چون معمولاً خارج از حوزهی علاقهمندیهایشان است. به همین دلیل احتمال اشتباهشان در این مورد بیشتر است. اما اگر دو زن باشند، حتی اگر یکی فراموش کند، دیگری به او یادآوری میکند و از ضایع شدن حق کسی جلوگیری میشود.
3)
این همچنین موضوعی از ایمان است، زیرا خداوند چنین فرموده است، و اندیشیدن و ادعا کردن خلاف آن، کفر است، چرا که به معنای رد حکم آیه است.
“هنگامی که از شهود (برای ادای شهادت) دعوت به عمل می آید، نباید تردید کنند.”
شهود نباید از ادای شهادت در هنگام فراخوان به شهادت خودداری کنند. باید در مورد آنچه میدانند شهادت بدهند تا حقوق مردم ضایع نشود. از آیه چنین برمیآید که…
شهود باید به ادای شهادت در زمان احضارشان حاضر شوند.
بر آنان واجب است.
.
حتی علمای ما ادعا کردهاند که این شهود باید بدون دعوت هم حاضر شده و شهادت بدهند. زیرا از بین نرفتن اموال و حقوق مردم بسیار مهم است. ببینید پروردگار ما در آیه شریفه ای این موضوع را اینگونه بیان می فرماید:
“شهادت را برای خدا برپا دارید.”
(طلاق، 65/2)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز در حدیثی فرمودند:
“چه ظالم باشد و چه مظلوم، برادر خود را یاری کن.”
از حدیث شریف برمیآید که هرگاه مسلمانی مورد ظلم قرار گیرد و حقش غصب شود، بر مسلمانی که از آن آگاه است، واجب است که بدون دعوت به یاری او بشتابد. چنانکه رسول خدا (ص) در روایتی از مسلم فرمودند:
«بهترین شاهدان کسی است که بدون آنکه از او شهادت خواسته شود، شهادت دهد.»
(مسلم، ترمذی، ابن ماجه)
هنگامی که حق خدا مطرح باشد، شهود باید شهادت خود را ادا کنند، بدون آنکه از آنان خواسته شود.
“از نوشتن بدهی، چه بزرگ باشد و چه کوچک، به همراه مهلت آن، کوتاهی نکنید. زیرا این نزد خدا عادلانهتر است و به درستی شهادت و رفع شبهات کمک میکند.”
پروردگار ما امر فرموده است که بدهیها، چه کم و چه زیاد، به ثبت برسند تا حقوق مردم ضایع نشود، در دلها شک و شبهه راه نیابد، عدالت برپا شود و هم طلبکار و هم بدهکار از این امر راضی باشند. بدهیها باید تا آخرین قسط و تا آخرین ریال، با تمام جزئیات ثبت شوند.
و آنچه نوشته می شود نیز باید واضح و قابل فهم باشد.
“اصلاً کم است، چه ارزشی دارد؟ آیا این مقدار ناچیز را هم باید نوشت؟”
پروردگار ما میفرماید: «با گفتن “عیبی ندارد” از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنید.» او از مسلمانان میخواهد که در این مورد سهلانگاری و اهمال نکنند.
زیرا امروزه هم بسیار میبینیم که بعضی از دوستان و خویشاوندان به سبب اهمال و سهلانگاری، بده بستانهایشان را به صورت مکتوب درنمیآورند. گویی نوشتن صریح این موارد، نشانه بیاعتمادی به یکدیگر است. حال آنکه پروردگار ما درست برعکس، به نوشتن صریح همه چیز فرمان داده است. در نهایت، به سبب ننوشتن و سهلانگاری، به دلیل فراموشی یا خیانت، اتفاقات ناگواری برای مردم رخ میدهد. بیشتر اختلافات میان مسلمانان از همین جا ناشی میشود.
پس برای جلوگیری از این اختلافات، ما باید به دستور پروردگارمان، بدهیهایمان را، چه کم و چه زیاد، بلافاصله بنویسیم. معمولاً بدهیهای کم را نادیده میگیرند و نمینویسند. در حالی که پروردگار ما میفرماید که حتی بدهیهای کم را هم باید نوشت.
ببینید، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی این موضوع را شرح داده و فرموده اند:
او از سه نوع شخص سخن میگوید که به خدا دعا میکنند، اما دعاهایشان مستجاب نمیشود.
از اینها
اولین مورد
کسی که همسرش از راه راست منحرف شده باشد ولی او را طلاق ندهد،
دومی
کسی که مال یتیمی به او سپرده شده، ولی قبل از آنکه آن یتیم به سن بلوغ برسد، مالش را به او تحویل داده است،
سومین
او همچنین میگوید که بدون هیچ سند و مدرکی به دیگران وام میداده است.
پس تمام بدهی هایتان را، چه کم و چه زیاد، بنویسید.
زیرا:
“نوشتن آن (با تمام جزئیات) نزد خدا به تقوا نزدیکتر، برای ادای شهادت بهتر و برای رفع هرگونه شک و شبهه مؤثرتر است.”
“اما اگر معامله نقدی بین شما صورت گیرد، در آن صورت گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید.”
در همان مجلس و در صورت معامله نقدی، عدم ثبت آن اشکالی ندارد. البته این به معنای عدم ثبت نیست. یعنی ثبت آن بهتر است، اما ثبت نکردن آن هم اشکالی ندارد. زیرا در این نوع معاملات نقدی و تحویل نقدی کالا، نگرانیهای مربوط به معاملات بدهی وجود ندارد. کالا بلافاصله تحویل داده شده و پول هم بلافاصله پرداخت شده است. در این صورت، ثبت نکردن آن اشکالی ندارد، اما:
“هنگام خرید و فروش شاهد بگیرید. تا به نویسنده و شاهد زیانی نرسد.”
در آیه قبلی، پروردگار ما اجازه داده بود که در معاملات نقدی، نوشتن را ترک کنیم، اما در اینجا به شهادت گرفتن در معاملات امر می کند. چه معامله نقدی باشد چه نسیه، پروردگار ما می فرماید: حتی اگر آن را ننویسید، شاهد بگیرید. این امر به شهادت گرفتن، شامل تمام معاملات، چه نقدی و چه نسیه، می شود. یعنی پروردگار ما می فرماید: در تمام معاملات خود، چه نقدی و چه نسیه، شاهد بگیرید. زیرا این کار احتیاط بیشتری است و از بروز اختلافات احتمالی بین شما جلوگیری می کند.
ما عبارت “نه به نویسنده و نه به شاهد نباید آسیبی برسد” را به این صورت تعبیر می کنیم:
1)
این نهی است از این که هم نویسنده و هم کسی که از او شهادت خواسته شده، از پذیرفتن آنچه از آنها خواسته شده خودداری کنند.
2)
یا به آنها دستور داده می شود که از هرگونه تحریف، کم و زیاد کردن در هنگام نوشتن و شهادت دادن خودداری کنند.
3)
یا اینکه پروردگار ما از آزار و اذیت کاتب و شاهد با اصرار بر حضورشان و بازداشتنشان از کارهای مهمترشان نهی می کند.
4)
یا اینکه اگر کار نوشتن با دریافت دستمزد انجام می شود، به آنها دستور داده می شود که با نپرداختن دستمزد نوشتن، یا در صورت رفت و آمد از شهری به شهر دیگر برای شهادت، با نپرداختن هزینه های شاهد و کاتب به آنها ضرر نرسانند.
“اگر چنین کنید، به خودتان بدی کردهاید. از خدا بترسید! خدا به شما میآموزد. خدا همه چیز را میداند.”
اگر به نویسنده و شاهد ضرری برسانید، این نافرمانی از فرمان خدا، فسق و گناه است. کسانی که چنین میکنند، به سبب مخالفت با فرامین خدا، گناهکار شدهاند. پس ای مسلمانان! از خدا بترسید. در انجام فرامین او و اجتناب از محرماتش، تقوا پیشه کنید. راه خود را با خدا بیابید، به روشی که خدا نشان داده عمل کنید. آنگاه خدا احکام شرعی را که نمیدانید به شما خواهد آموخت، شما را راهنمایی خواهد کرد و به شما بصیرت و فهم عطا خواهد فرمود.
اما نه آنطور که بعضی ها سعی در القا کردنش دارند.
از این آیه نباید این را بفهمیم:
اگر انسان از خدا بترسد، همین کافی است. بدون تلاش و کوشش و بدون ورود به راه علم، خدا او را عالم خواهد کرد. ببینید در این آیه شریفه میفرماید: شما فقط از خدا بترسید، او به شما آنچه را که نمیدانید به طور قطع خواهد آموخت و شما را عالم خواهد کرد. این برداشت باعث شده است که بسیاری از افراد بدون خواندن ادعای عالم بودن کنند و سخنان این افراد که بدون خواندن عالم شدهاند، در مورد قرآن، حدیث و فقه، جاهلان را فریب داده و به راههای گوناگونی سوق داده است.
“از خدا بترسید. خدا به شما آموزش میدهد.”
معنای آیه این نیست. این به معنای از بین بردن تقواست، خدا پناه دهد. بدون تلاش، بدون زحمت، بدون خواندن و یادگیری، عالم شدن خلاف فطرت است.
در آیه شریفه
“از خدا بترسید”
پس از آنکه فرمان صادر شد، حرف “واو” به کار رفته است. معنایش این است که از خدا بترسید، خدا به شما میآموزد. اما اگر به جای “واو”، “فاء” بود، یعنی اگر از خدا بترسید، خدا به شما میآموزد، یا اصلاً حرف ربطی به کار نرفته بود، آنگاه این معنا را تأیید میکرد. حال آنکه عبارت به این صورت نیست. به علاوه، علم تقوا را به وجود میآورد. از تقوای بدون علم سخن گفتن محال است. علم اصل است و تقوا فرع. رسول خدا (ص) در بیان این مطلب فرمودند:
“دانش با آموختن حاصل میشود.”
(دارقطنی، طبرانی)
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها