آیا شانس وجود داشتن، شانسی دارد؟

Şansın var olma şansı var mı?
جزئیات سوال


– سؤالم واضح است و فکر می‌کنم جوابش هم ساده باشد. آیا چیزی به نام شانس وجود ندارد؟

– آیا ما مجبوریم از کلمه “تطابق” در همه جا استفاده کنیم؟

– البته خدا همه چیز را می‌داند و ما به قضا و قدر ایمان قطعی داریم، در این مورد مشکلی نیست. اگر شانسی وجود ندارد، پس بازی‌های قمار را با چه توجیهی توضیح خواهیم داد؟

– اگر کسی که در قمار پول در نیاورده و توبه کرده بگوید: “خدا را شکر که نصیبم نکرد”، آیا این جمله درستی است؟

– انگار اینطور برداشت میشه که دیگران با کمک خدا از آن قمار پول درآورده اند، که این چقدر اشتباه است. همچنین در مورد فوتبال و بازی های مشابه، یعنی چیزهایی که تولیدی ندارند و بی فایده اند اما پول های کلانی در آن ها جابجا می شود، نقش سرنوشت چیست؟ جایگاه شانس در این موارد کجاست؟

– آیا در فوتبال هم مفهوم سرنوشت وجود دارد؟

پاسخ

برادر/خواهر گرامی ما،


شانس؛

باور بر این است که او تصادفات را رقم می زند و شرایط خوب یا بد را برای مردم رقم می زند.

نیروی ماوراءالطبیعه.

واژه شانس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

شانس، احتمال، یا تصادف.

بر اساس این تعریف،

شانس؛

اگر به چیزی اعتقاد بر این باشد که توسط نیرویی غیر از خدا آفریده شده است، این شرک و کفر آشکار است.

اگر به معنای تصادف / اتفاقی بودن به کار رود، آن هم

-در صورت ناشی شدن از غفلت-

حتی اگر فحاشی نباشد، باز هم یک تفکر اشتباه است.


– در واقع، شانس نه تصادف است، نه اتفاقی بودن، و نه کاری که توسط یک نیروی ماوراء الطبیعه تنظیم شده باشد.

در بهترین حالت، این نامی است برای سرنوشت و قسمتی که در تقدیر رقم خورده است، ناشی از جهلی که از غفلت سرچشمه می‌گیرد. در این معنا، واژه‌های طالع و شانس درست به نظر می‌رسند.

البته، تعبیر «تقدیر الهی» به «شانس» اشتباه است. اما این اصل درست است که همه چیز در چارچوب نظم الهی خاصی رخ می‌دهد و بر اساس مقادیر معینی استوار است.

– در اسلام

«در جهان هستی، جز خدا، هیچ مؤثر حقیقی وجود ندارد.»

اصل بر این است که خوشبختی و بدبختی، اقبال و ادبار، و سعادت و شقاوت انسان، تنها به تقدیر الهی است. البته در مواردی که اراده انسان دخیل است، سهمی هم از آن اوست. اما خلق و آفرینش، مختص به خداوند است.

– به نظر ما در بین مردم

شانس،

بیشتر

تصادف

به این معنا به کار می‌رود. تصادف، پدیده‌ای است که علت مشخصی ندارد، هدف حکیمانه و معناداری برای آن متصور نیست، و در واقع، جهل ما را پنهان می‌کند؛ یا همچون ققنوسی است که جز نامی از آن وجود ندارد.

این تصادف از نظر حضرت بدیع الزمان

“تصادف احمقانه”

این سخن او برای اشاره به این موقعیت بی دلیل و بی هدف است.


«آنچه اهل غفلت، آن را طبیعت و تصادف کور و اتفاق می‌پندارند و به آن چنگ می‌زنند، در واقع، هذیانی است که شیاطین در اثر اضطرار ناشی از ضلالت ابداع کرده‌اند.»


(ر.ک. مثنوی نوریه، ذیل الذیل، ص. ۱۴۴)

به عقیده بدیع الزمان،

شبکه فسادی که از “تصادف، شرک و طبیعت” تشکیل شده است.

حکم اخراج و طرد او از عالم اسلام، بر اساس رأی رساله نور، به اجرا درآمده است.

(مثنوی نوریه، ذره، ص. ۱۸۱)

– یک مؤمن آگاه به یک کار

“از روی شانس، به طور اتفاقی…”

این سخن برای بیان این است که علت و حکمت واقعی آن کار دانسته نشده است. این کلمات عموماً در میان مردم مسلمان به این معنا به کار می‌رود.

– برای هر نوع قماری

“بازی های شانسی”

معنای این سخن آن است که در این بازی، برنده شدن به هیچ قاعده و دلیلی بستگی ندارد و صرفاً یک موفقیت تصادفی است. اما در حقیقت، تصادفی وجود ندارد. برنده شدن یا نشدن فقط به تقدیر الهی بستگی دارد. زیرا خالق خیر و شر، خداست. آفریدن شر، شر نیست، بلکه کسب و بدست آوردن آن شر است.


– اگر کسی در قمار پول نبرد و توبه کند، بگوید: “خدا را شکر که نصیبم نکرد.”

این سخن درستی است. زیرا، اگرچه او قصد ارتکاب حرام را داشته، اما بازداشتن او از آن حرام توسط خداوند، و جلوگیری از ورود لقمه حرام به دهانش، نعمتی بزرگ است. و هر نعمتی، شکر را می‌طلبد.

از این جمله، معنای «دیگر درآمدهای حرام با یاری خدا حاصل می‌شود» استنباط نمی‌شود. اما، بازداشتن انسان از انجام کار حرام به اراده خود، نوعی یاری از جانب خداست.

همانطور که در بالا عرض کردیم، خالق همه بدی ها نیز خداست.

بنده بخواهد، خدا بیافریند، مسئولیت با بنده است.

چون او خواسته است و خواستن او برای مسئولیت کافی است. زیرا انسان‌ها اصلاً قدرت خلق کردن ندارند.

اصل کلی این است: هرگاه انسان بخواهد گناهی مرتکب شود، خداوند او را در آن کار موفق گرداند.

عدالت است.

عدم موفقیت آن یک

لطف و احسان است.


– سرنوشت نوعی از علم است.

خداوند با علم ازلی خود، همه چیز را در گذشته، حال و آینده می‌داند. خداوند می‌داند که چه کسی با اراده آزاد خود قمار بازی کرده و پول به دست خواهد آورد. این همان تقدیر است.

اما وجود تقدیر، که نوعی از علم الهی است، انسان ها را به انجام کاری مجبور نمی کند. زیرا

صفت علم، قدرت اجرایی ندارد.

علم تابع معلوم است. هر چیزی که قرار است اتفاق بیفتد، خدا آن را از قبل می‌داند.

با دقت در تمام این توضیحات، ما نمی‌توانیم مفهوم شانس را به معنای تصادف بپذیریم.

با توجه به اینکه علم، قدرت و اراده‌ی خداوند در همه جا و در هر کاری بی‌پایان و فراگیر است،

“شانس” شانسی برای وجود داشتن ندارد.

والسلام…


با سلام و دعا…

اسلام در پرتو پرسش‌ها

آخرین سوالات

سوال روز