آیا درست است که حضرت رسول اکرم (ص) در شب معراج، ظرف آبی را از یک کاروان باز کرده و از آن آب نوشیدند؟

جزئیات سوال


– وقایع شب معراج در برخی منابع آمده است که در شب معراج، رسول خدا (ص) تشنه شدند و از کاروانی که از آنجا عبور می‌کرد، ظرف آبی را که دهانش بسته بود، باز کرده و آب نوشیدند. آیا این واقعه صحت دارد؟


– هنگامی که پیامبر اکرم (ص) با براق به سوی بالا می‌رفت، کاروان‌هایی را در پایین می‌دید؛ کاروان فلان کس، کاروان فلان کس… دید که در یکی از کاروان‌ها شتری گم شده و آنان با اضطراب می‌گویند: «شتر ما کجاست؟» و به دنبال آن می‌گردند. پیامبر اکرم (ص) به نزد آنان رفت و فرمود: «شتر شما در فلان جاست، به آن طرف بروید و شتر را از آنجا بردارید!» و جای شتر را به آنان نشان داد.


– چرا این را می‌گوید؟ یعنی چرا وقتی به قدس می‌رفت آن کار را رها کرد و این را می‌گوید؟… دلیلی دارد، حکمتی دارد. این دلیلی خواهد بود. بعد رفت، از آن کاروان ظرف آبی را که دهانش بسته بود باز کرد، آب نوشید، حضرت رسول تشنه بودند… چرا آب می‌نوشد؟ کاروانیان متوجه شدند که آب ظرف کم شده است. بعد از پیدا کردن شتر: “ای وای، از ظرف آب ما آب کم شده، نباید کسی آب بخورد، چه کسی این آب را خورده؟” به ذهنشان خطور کرد.


– سپس در حال عبور از کنار کاروان دیگری، آنها را دید که با هم مشاجره می‌کردند. دید که با هم دعوا می‌کنند و یکدیگر را زخمی می‌کنند. بعد در راه بازگشت به مکه، به جایی به نام تنعیم رسید، جایی نزدیک مکه، حدود بیست تا بیست و پنج کیلومتر با حرم شریف فاصله دارد… الان به آن مسجد عمره می‌گویند، مسجدی در آنجا ساخته شده است. بیست و پنج کیلومتر… ما الان در نیم ساعت، پانزده دقیقه می‌رویم، اما قبلاً چقدر طول می‌کشید تا از آنجا پیاده به حرم شریف برسند؟ پنج تا شش ساعت طول می‌کشید. بیست و پنج کیلومتر را به آسانی نمی‌توان پیاده طی کرد. در تنعیم کاروان را دید. در جلو شتر خاکستری رنگی بود، مردی آن شتر را می‌راند، و در کاروان این کالاها بود. سپس وقتی مشرکان از او دلیل خواستند، گفت: «- در راه کاروان‌هایی را دیدم که شما برای تجارت به شام فرستاده بودید. در یکی از کاروان‌ها شتری گم شده بود، من راه را به آنها نشان دادم. تشنه بودم، از ظرف آبی که به پالان شتر فلان شخص بسته شده بود، آب نوشیدم، وقتی رسیدید از او بپرسید!»

پاسخ

برادر/خواهر گرامی ما،

ابتدا باید بگوییم که ملک از آن خداست و خدا هرچه بخواهد به هرکه بخواهد می‌دهد. بنابراین، اگر خدا به بنده‌ای اجازه داده باشد که از آب متعلق به دیگری بنوشد، یا اگر خدا بنده‌ای را سبب افتادن بنده‌ای دیگر از شتر قرار داده باشد، هیچ اشکالی ندارد و حق‌الناس هم مطرح نیست. زیرا خداست که او را به این کار واداشته است. خدا صاحبان آن آب یا آنکه از شتر افتاده را به طرق دیگری پاداش می‌دهد.

در واقع، در سفر حضرت موسی و حضرت خضر، حضرت خضر به اذن الهی به یک کشتی آسیب رساند و به این ترتیب کشتی از دست حاکم ظالم نجات یافت. نجات یک کشتی بزرگ با خسارت اندک قابل مقایسه نیست.

برخی از رویدادهایی که در آن سفر شگفت‌انگیز رخ داده و در سؤال به آن اشاره شده است، که باعث وقوع معجزات بسیاری از جمله معراج شده است، را نیز باید به این صورت ارزیابی کرد.

اما در مورد سوال:

همانطور که می دانید،

معجزه معراج،

این واقعه از دو مرحله تشکیل شده است، یکی در آسمان و دیگری بر روی زمین. یکی از حکمت‌های آنکه پیامبر اکرم (ص) مستقیماً به آسمان عروج نکردند، بلکه ابتدا سفری زمینی از مکه به قدس داشتند، این است که…

تا اطمینان حاصل شود که معجزه بزرگ جنبه قابل اثباتی دارد.

مربوط به آن است. زیرا اثبات یک رویداد آسمانی برای انسان ها امکان پذیر نیست.

به همین دلیل، سوره نجم (۵۳) که جزئیات معراج را شرح می‌دهد، از نظر ترتیب نزول قبل از سوره اسراء (۱۷) است که به ماجرای اسراء می‌پردازد، اما از نظر ترتیب قرارگیری در قرآن، بعد از آن قرار دارد.

این است سفر حضرت محمد (ص) از مکه به قدس.

توجه او به کاروان‌هایی که در راه می‌دید،

آنچه را که بعداً دیدند، این رویداد بود.

استفاده از آن به عنوان مدرکی برای اثبات صحت

این یک عمل حکیمانه است که به نام او انجام شده است. و همه اینها در آیه اول سوره اسراء آمده است.

«ما خواستیم آیات خود را به او نشان دهیم.»

که شامل اظهارات مندرج در آن است.

بر اساس این:

برخی از اطلاعات ارائه شده در سوال نادرست است. اطلاعات صحیح در مورد کاروان ها به طور خلاصه به شرح زیر است:

هنگامی که پیامبر اکرم (ص) به مکه بازگشت، صبحگاهان مردم –

وقتی این اتفاق را شنیدم-

دور او جمع شدند. کسانی که قبلاً مسجد الاقصی را دیده بودند، از او خواستند تا از آنجا بگوید. او ویژگی های آن را شرح داد و آنها آن را پذیرفتند.

سپس

“از کاروان هایتان برایمان بگویید، آن ها برای ما مهم هستند.”

آنها گفتند.

پس از آن، پیامبرمان (ص) فرمودند: «در روها، کاروانی از قبیله فلان را دیدم. آنها به دنبال شتر گمشده‌شان می‌گشتند. من هم آبی را در ظرفی که در بارشان بود دیدم -»

چون تشنه ام – i

چتیم.

وقتی آمدند، از آنها بپرسید که آیا وقتی بدون جستجوی شتر برمی‌گردند، آب را در ظرف‌های مورد نظر پیدا می‌کنند یا خیر.

گفت. آنها هم

“بله، این هم برای ما یک مدرک محسوب می شود.”

آنها گفتند.

پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) سخنان خود را ادامه دادند: «کاروان های فلان و فلان قبیله ها را…»

“زی مور”

در جایی به نام … دیدم. مرا دید.

یکی از شترها رم کرد و از جایش پرید و صاحبش را به زمین انداخت و بازوی مرد شکست.

(وقتی آمدند) این را هم از آنها بپرسید.” آنها گفتند:

«این هم برای ما مدرک دیگری است. اما (برخی دیگر در آنجا) از شما می‌خواهند که از کاروان ما صحبت کنید.»

“گفتند.”

پس از آن، حضرت محمد (ص) به شرح زیر فرمودند:

“کاروان متعلق به شما را در TEN’İM دیدم”

گفت. آنها

تعداد شترهای این کاروان، بارهایشان و وضعیتشان را شرح بده.

گفتند: «پیامبر ما (ص) فرمود: من در آن زمان مشغول کارهای دیگری بودم و به جزئیات آن کاروان توجه نکردم. اما در آن لحظه، خداوند حال و روز آن کاروان را در برابر چشمانم مجسم کرد.» و بدین ترتیب، حال و روز آن کاروان را نیز شرح داد و آنچه را در تنعیم دیده بود، …

اینکه شتر خاکستری رنگی در جلوی کاروان است و این شتر هنگام طلوع خورشید به اینجا خواهد رسید.

گفتند: «این هم دلیلی است.» مشرکان گفتند:

سپس برای اطمینان از صحت این خبر، به قله سَنیه صعود کرده و کاروان را زیر نظر گرفتند. یکی از آنها گفت:

وقتی یکی گفت: “خورشید طلوع کرد”، دیگری گفت: “این هم شتر!”

فریاد زد. با این حال، آنها به انکار خود ادامه دادند و گفتند که این کار نوعی جادو است.

(ر.ک. تفسیر آیه ۱۷/۱ سوره اسراء از بیضاوی، خازن، و مجمع الزوائد، ۱/۶۴-۶۵)


با سلام و دعا…

اسلام در پرتو پرسش‌ها

آخرین سوالات

سوال روز