آیا تسخیر روح یا ذهن وجود دارد؟

جزئیات سوال

– تا جایی که من دیدم، باید اعتقاد به شمنیسم باشد. مردی مسلمان را با انجام کارهایی به دین خود درمی‌آورد و عملاً روحش را به بند می‌کشد. آیا چنین چیزی ممکن است؟ اگر چنین چیزی وجود دارد، چگونه باید آن را تفسیر کنیم؟

پاسخ

برادر/خواهر گرامی ما،

این نوع اطلاعات، افسانه‌های اساطیری است. صحت و سقم آن را فقط با سنجش آن بر اساس معیارهای اندیشه اسلامی می‌توان دانست. در این مورد، به چند نکته اشاره می‌کنیم:


الف) به بند کشیدن روح و ذهن شخص


1)

هرچند موضوع به دام انداختن روح و ذهن و هدایت آن به سمت خاصی در شامانیسم، در برخی از کتاب‌ها یا در اینترنت مورد بحث قرار گرفته است،

ما نمی دانیم که آیا این اطلاعات قطعی است یا خیر.


2)

برای تقریب موضوع به ذهن، می‌توان مثالی فرضی زد. مثلاً: یک انسان بسیار باهوش می‌تواند یک انسان عقب‌مانده را تحت سلطه فکری خود درآورد. این سلطه می‌تواند هم عقل و هم روح و سایر ابزارهای مربوط به روح آن شخص را فلج کند و او را به راه‌هایی هدایت کند که خارج از اراده اوست. زیرا…

زیرآگاهانه


(مخاطب ضمیر ناخودآگاه)

در برخی تلاش‌ها که با استفاده از تکنیک‌ها صورت می‌گیرد، اراده‌ای که مخاطب تصور می‌کند از آن استفاده می‌کند، در واقع از قبل مسدود شده است.


3)

همچنین، در زمان و مکانی که سطح آگاهی بالاست و عوامل یاری‌رسان به دانش فراوان است، فردی که در آن موقعیت قرار دارد، ممکن است از فردی که از او بسیار باهوش‌تر است، پیشی بگیرد. به عنوان مثال، در دوره‌ای که داده‌های علمی و اکتشافات علمی بسیار اندک بود…

ابن سینا

یک دانش‌آموز دبیرستانی در عصر ما که عصر فراوانی تجربه و داده‌های زنده است، می‌تواند یک مسئله علمی را که یک نابغه حکمت در دو روز حل می‌کند، با کمک گرفتن از آن‌ها در دو ساعت حل کند.


این مثال نشان نمی دهد که آن کودک از ابن سینا باهوش تر است.

برعکس

“در زمان حال و در بستر کنونی، به جای ابن سینا، ابن زمان وجود دارد.”

نشان می دهد.


4)

از این دیدگاه، با وجود پیشرفت علمی قابل توجه نسبت به دوران باستان، عدم مشاهده برخی از رویدادهای شگفت انگیزی که گفته می شود در آن دوران رخ داده است، به جدیت موضوع لطمه وارد می کند.

در واقع، این نماد تسخیر ارواح و ذهن‌های مطیع و منفعل است که به آسانی مغلوب می‌شوند.

اکثریت آنها در عقیده اسلامی ضعیف و در زندگی اسلامی آشفته حال هستند.

آنها کسانی هستند که زمام اراده خود را به دست گرفته و فاقد فضایل انسانی هستند.

آیا اسارت روح و عقل، حساب صاحبانشان را تغییر می‌دهد؟ این را هم می‌توانیم به این صورت توضیح دهیم:


ب) حساب زندانیان


1)

در اسلام

«در دین اجباری نیست.»


(نگا. بقره، 2/31)

گفته شده است. به بند کشیدن هر روح یا عقلی نوعی اجبار است.


2)

استفاده انسان از اراده آزاد، به موازات آزادی روح و عقل عمل می‌کند. عدم بازخواست از افراد بی‌جان/مرده و افراد با اختلال عقلی، جلوه‌ای از این واقعیت است. بازخواست از فردی که ابزار و وسایلش از او گرفته شده، با اصل عدالت الهی مغایرت دارد.


3)

در کنار کسانی که فوت کرده‌اند، این یک حقیقت آشکار است که کسانی که در کودکی عقلشان را از دست داده‌اند یا به واسطه جن‌ها عقلشان ربوده شده است، نباید در امتحان مورد بازخواست قرار گیرند، و البته قابل تصور نیست که کسی که به زور عقلش را از دست داده است، مورد بازخواست قرار گیرد.


4)


بر اساس اعتقاد اسلامی،

همانطور که ایمان آوردن تحت جبر و زور قابل قبول نیست، به زبان آوردن کفر تحمیل شده از این طریق نیز قابل قبول نخواهد بود.

در واقع

«


مگر آن کس که قلبش به ایمان آرامش یافته و به آن راضی شده است، ولی به کفر مجبور شده است، هر کس بعد از ایمان کافر شود و با رضایت خاطر کفر را بپذیرد، پس آنان مورد غضب خدا قرار گیرند و برایشان عذابی بزرگ است.




(سوره نحل، آیه 106)

در آیه مذکور به این نکته اشاره شده است که کسی که تحت اجبار و زور کفر را بر زبان بیاورد، از دین خارج نمی شود.

در ابتدا

عمار بن یاسر

در مواجهه با ظلم و ستم‌هایی که جان برخی از صحابه را به خطر می‌انداخت

-ظاهراً-

با وجود اینکه کفر را پذیرفته بودند، سخنانی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند این کفر محسوب نمی شود.

در منابع سیره، تاریخ و حدیث دیدن

ممکن است.


با سلام و دعا…

اسلام در پرتو پرسش‌ها

آخرین سوالات

سوال روز