– در منابع معتبر ما، مانند بخاری و مسلم، میدانیم که صحابه با زنان اسیر جنگی رابطه جنسی برقرار میکردند. مثلاً، حدیث شماره ۲۵۹۹ در صحیح مسلم. بعد از جنگ با یک کشور بیگانه، اگر زنی غیرمسلمان اسیر شود، “حتی بدون رضایت او، رابطه جنسی با او جایز است.”
– اگر اربابش او را به اجبار به رابطه جنسی وادارد، انتظار نمیرود این زن غیرمسلمان پس از دیدن این رفتار به اسلام گرایش پیدا کند. انسانها از رفتارها و برخوردها تأثیر میپذیرند. پس از این رفتار، او نه تنها مسلمان نخواهد شد، بلکه ممکن است از اسلام متنفر هم بشود.
– آیا طبیعی نیست که این زنان به دلیل این رفتارها به اسلام نگرایند؟
– اگر وارد نشوند، این بار به عنوان کافر خواهند مرد؟
– این دوگانگی و این مسائل ذهنم را به خود مشغول کرده است. من نوشتههای مربوط به کنیزکداری در سایت شما را خواندهام، این سؤالم جداست.
برادر/خواهر گرامی ما،
آنچه شما می گویید صرفاً یک فرضیه خیالی است:
“اگر او را به زور وادار به رابطه جنسی کرده باشند، او بعداً به اسلام گرویده نخواهد شد.”
و غیره…
ابتدا (با وجود اینکه بارها به این موضوع اشاره کردهایم)، باز هم لازم به ذکر است که:
نهاد بردهداری از ابداعات اسلام نیست.
. قبلاً
-به قدمت تاریخ بشریت-
این به عنوان یک سنت ادامه یافته بود. دین اسلام، علیرغم این جایگاه حقوقی جهانشمول، نمیتواند به سادگی آن را از بین ببرد.
اقدامات اسلام برای از بین بردن برده داری و بهبود وضعیت بردگان
-به دلیل اینکه در سایت ما قرار دارد
– تکرار نخواهیم کرد.
بنابراین، چارهای جز به اشتراک گذاشتن و به کار بستن این هنجارهای حقوقی که در سراسر جهان به اجرا در میآیند، وجود ندارد. البته در چارچوب قواعد مشخص.
مانند یک همسر با کنیزان زندگی کردن
این هم نتیجهای از همین قاعده است.
اینکه اکثریت قریب به اتفاق زنانی که به عنوان غنیمت جنگی به دست مسلمانان افتادهاند، خودشان مسلمان بودهاند، از اهمیت بالایی برخوردار است و نگرانی شما را برطرف میکند. از این منظر، به اسارت درآوردن زنان غیرمسلمان به عنوان کنیز و قرار دادن آنان در یک خانواده مسلمان، به مسلمان شدن آنان کمک خواهد کرد.
“رابطه جنسی اجباری”
این موضوع نیز یک فرضیه است. زیرا به سادگی نمیتوان گفت که این زنان، که از دیرباز با موضوع کنیز بودن آشنا بودند، به دلیل آگاهی از عدم وجود گزینههای دیگر، تسلیم شدهاند.
با این حال، به عنوان یک مؤمن، اگر ما اینگونه مسائل را بر اساس احکام قطعی ایمانمان بررسی کنیم، نه بر اساس زمینه های مشکوک و احتمالی، به صواب نزدیکتر خواهیم بود.
به این صورت که؛
ما به خدایی ایمان داریم که صاحب علم، حکمت، رحمت، عدل و قدرت بیپایان است. خدایی که صاحب این صفات است…
“وضعیتی که از بردهداری جلوگیری کند و مانع از آن شود که کنیزان به وضعیتی بیفتند که از ایمان آوردن باز بمانند.”
آیا هرگز اجازه میدهد؟ برعکس، احکام بر اساس اکثریت است. و این یک واقعیت شناخته شده است که اکثریت کنیزان و بردگان مسلمان بودند.
احکام بر اساس اکثریت آرا است.
“چشم پوشی از منافع فراوان به خاطر ضرر اندک، خود عین ضرر است.”
قاعده یک اصل علمی است.
به طور خلاصه،
از آنجا که ارتقای وضعیت فعلی کنیزان در آن روز به موقعیت بهتری امکان پذیر نبود، به همین شکل بسنده شد.
باید به خاطر داشت که هر دارو، هر اصل و هر حکمی در جهان ممکن است برای برخی افراد عوارض جانبی داشته باشد. حال اگر کسی به خاطر حکمی از قرآن در مورد قطع دست دزد که به مذاقش خوش نیامده، از دین خارج شود یا به کفر سابق خود ادامه دهد، فقط به خودش ضرر میرساند. حکم خدا بر اساس هوس او تغییر نخواهد کرد.
بر انسان است که حکمت اصول الهی را فرا گیرد و تا زمانی که نتواند آن را فرا گیرد، به خدا تسلیم شود.
«شاید عقل من به این نرسد. اما خدا هر چه کند، نیکو کند. خداوند هر چه کند، نیکو کند.»
و باید تلاش کند تا ایمان خود را در موضوعات دیگر تقویت کند.
همچنین باید تأکید کنیم که اگر زنی صرفاً به دلیل اجبار به رابطه جنسی بدون رضایتش از اسلام رویگردان شود و این دلیلش بر اساس مقیاس عدالت الهی موجه باشد، این زن هرگز در ترازوی عدالت الهی مورد بی عدالتی قرار نخواهد گرفت.
همیشه خطرناک است که ما صرفاً بر اساس یک فرضیه، یک حکم اسلامی را مورد انتقاد قرار دهیم.
زیرا صاحب دین اسلام، الله است.
سنتهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مورد تأیید خداوند قرار گرفته است.
اسلام، تسلیم شدن به او را فرمان می دهد، و ایمان، اعتماد و اطمینان به او را.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها