– استادی میگوید که علمایی همچون امام غزالی و فخرالدین رازی بر این باور بودهاند که “اگر عقل با نصّ (متن مقدس) در تضاد باشد، عقل ترجیح داده میشود.” آیا این درست است؟
– اگر درست باشد، آیا ترجیح دادن عقل به معنای تفسیر درست نصوص (آیات و احادیث) است؟
برادر/خواهر گرامی ما،
“هرگاه عقل با نصّ (متن مقدس) در تضاد قرار گیرد، عقل ترجیح داده میشود.”
مخترع پایه
فخرالدین رازی
پذیرفته شده است. بر اساس اطلاعات ارائه شده، او این قاعده را
«اساس التقدیس»
در اثر خود به آن اشاره کرده است.
– با این حال،
«معالم أصول الدين»
او در اثر خود نیز به این قاعده اشاره کرده است. در آنجا خداوند…
“جهت، جسمیت”
هنگام بیان اینکه آیات و احادیثی که حاوی معانی متشابهی هستند باید تأویل شوند، به این تفسیر اشاره کرد:
“ترجیح دادن ظواهر نقل بر دلالت قطعی عقل، نادرست است.”
زیرا نقل، فرع عقل است.
(فهم متن/نص به عقل بستگی دارد)
اگر اصل (عقل) را از حجیت ساقط کنید، این ابطال هم اصل (عقل) و هم فرع (نقل) را با هم از بین میبرد. بطلان این امر آشکار است. پس تنها راه چاره این است که عقل…
-قطعی-
اصل را به عنوان دلالت آن قبول کردن است.
(ر.ک. معالم أصول الدين، دار الكتاب العربي، لبنان، بی تا، 1/48)
– ابن تیمیه نیز این قاعده را به رازی نسبت میدهد.
(ر.ک. درء تعارض العقل و النقل، جامعة الإمام محمد بن سعود، ۱۴۱۱، ۱۹۹، ۱/۴)
– ابن تیمیه به دلیل مخالفت با تأویل نصوص، متکلمانی را که آیات و احادیث متشابه را بر اساس این قاعده تأویل میکردند، مورد انتقاد قرار داده است.
(نگاه کنید به بخشهای مختلف اثر مربوطه)
و به همین دلیل هم
کسانی که نقش سلفیگری را بازی میکنند، رازی و دیگر علمای کلام را با لحنی تند و خارج از ادب مورد انتقاد قرار میدهند.
میکند.
– با این حال، یک توضیح بسیار ساده برای این وجود دارد:
عقل،
تنها عامل درک وحی است. در قرآن، تمام آیاتی که به تفکر و تدبر امر می کنند و به استفاده از عقل توصیه می کنند، به طور ضمنی به عقل اهمیت زیادی می دهند.
بنابراین، این قاعده به این صورت است:
اگر در متن آیه یا حدیثی، عبارتی خلاف عقل سلیم دیدید، در صورت امکان، عقل را مبنا قرار داده و آن نص را تأویل کنید. به شرط آنکه عقل، عقل باشد.
یعنی،
عقلی که در پرتو وحی تربیت شده، از آداب نبوی بهرهمند است، متخصص در کار خویش است و واجد تمام شرایط شایستگی است.
باید باشد.
– در واقع، حضرت بدیع الزمان نیز به این موضوع اشاره کرده و به طور خاص بر این نکته تأکید کرده است که هر عقلی نباید مبنا قرار گیرد:
“این یک روش معمول و جا افتاده است:”
هنگامی که عقل و نقل با هم تعارض پیدا کنند، عقل اصل و اعتبار است و نقل تأویل میشود. اما آن عقل، باید عقل باشد.
(نگاه کنید به: محاکمات، ص. ۱۲)
– به عنوان مثال،
«استواء الله بر عرش»، «دست و چشم برای خدا»
ظاهر عباراتی که در آیاتی به کار رفتهاند و از واژگانی استفاده میکنند که جسمانیت را به ذهن متبادر میسازند، با عقل سلیم در تضاد است. همچنین، اگر فقط به ظاهر یک عبارت توجه شود، بنیان زبانها، به ویژه زبان عربی، …
تشبیه، تمثیل، استعاره و مجاز
باید عناصر زبانی مهمی مانند … را به طور کلی نادیده گرفت.
از این دیدگاه،
«ای پیامبر! آنهایی را که شما کشتید، شما نکشتید.»
(باز هم در جنگ بدر به دشمن)
هنگامی که تو سنگریزهها را پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد.
(سوره انفال، آیه ۱۷)
فهم آیه به معنای ظاهری آن ممکن نیست. باید آن را در چارچوب استعاره و مجاز مورد بررسی قرار داد.
همچنین:
«بطریهای نقرهای در بهشت»
(انسان، 76/16)
درک معنای آیه ای که از آن سخن می گوید، تقریبا ناممکن است. زیرا نمی توان از وجود بطری های ساخته شده از نقره سخن گفت. این را فقط با استفاده از آرایه تشبیه می توان فهمید.
این است معنای ظاهری از این قبیل روایات/احادیث.
با تعقل و تأویل
قابل فهم است. این چه اشکالی به دین دارد؟ برعکس، اگر این تأویلات صورت نگیرد، اشتباهات برخی از ظاهرپرستان که خود را سلفی-وهابی مینامند، به اسلام ضرر میزند.
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها