
برادر/خواهر گرامی ما،
آیات قرآن جاودانه است. احکام قرآن همانطور که در روز نزولش معتبر بود، امروزه نیز معتبر است و تا ابد معتبر خواهد بود.
وظیفه قرآن،
رسائل نور در دو شاخه مورد بررسی قرار میگیرد:
آموزش حقیقت دایره ربوبیت و احوال دایره عبودیت به انسانها. دایره ربوبیت
با گفتن «الله»، ذات، صفات، افعال و نامهای خدا فهمیده میشود. قرآن خدا را به این صورت به مردم معرفی کرده و آنان را از باورهای باطل حفظ کرده است.
دایره بندگی،
به معنای وظایف انسان در قبال خداست. خدا به انسان چه دستوراتی داده و از چه چیزهایی نهی کرده است؟ چه اعمال، حالات و رفتارهایی موجب رضایت خدا و چه اعمالی موجب خشم او می شود؟ پاسخ این سؤالات به بهترین نحو در قرآن آمده است.
در این دو دایره، عقل انسان به تنهایی حرفی برای گفتن ندارد. در هر دو عرصه، تأثیری از زمان قابل تصور نیست. خداوند، با ذات و صفاتش، در ازل چگونه بود، همچنان است. و الگوی انسان مورد رضایت خداوند نیز در ازل چگونه بود، همچنان است.
با این حال، این واقعیت است که در دوران پیامبران پیشین، احکام مختلفی در مورد معاملات در قرون مختلف نازل شده است. و این تغییر با رسیدن بشریت به سطحی که از یک پیامبر درس بگیرد و با یک کتاب تربیت شود، به پایان رسیده است.
این نوع بحثها یا اعتراضات بیشتر بر احکام مربوط به معاملات و اخلاق صورت میگیرد، اما خلاف آن احکام نیز قابل اثبات نیست. اعتراضات از سوی قشری از جامعه که به انحطاط خو گرفتهاند، مطرح میشود و با توجه به عدم تطابق این ساختار اجتماعی منحرف با احکام قرآن، به این نوع ادعاها دست میزنند.
حقایق بر اساس نظر اکثریت تغییر نمیکنند. حقیقت، حقیقت است. تودهها تلاش خواهند کرد تا آن را بیابند و از آن پیروی کنند؛ نه اینکه حقیقت را با خودشان تطبیق دهند.
دو مثال بزنیم.
قرآن ربا و شراب را حرام کرده است. جز کسانی که به این دو بلا مبتلا هستند، هیچکس نمیتواند ادعا کند که این دو چیز خوب و مفیدی هستند.
اکثریت مردم در یک کشور یا در یک قرن
اگر مشروب میخورد
و
اگر به ربا آلوده شده باشد
از این نباید اینطور برداشت شود که قرآن خطاب به آن سرزمین و آن عصر نیست.
برعکس، این معنا را می رساند که آن مردم از مخاطب بودن با قرآن بسیار دور شده، بسیار عقب مانده و منحط شده اند.
سایر مقررات هم به همین صورت است…
با سلام و دعا…
اسلام در پرتو پرسشها